Monday, November 12, 2012

چشمه آب حیات است تماشای رخت(غزلی در وصف حضرت آقای دکتر نور علی تابند «مجذوبعلیشاه» - روحی فداه -)



زلف بر باد بده تا بدهی بر بادم
من بر آن عهد ازل با دل شاد استادم
خاک کویت به شهنشاهی عالم ندهم
که من از نفحه خاک در تو آبادم
دوش در خلوت دل یاد تو را می کردم
به دلم وعده دیدار تو را می دادم

من ندانم که چه حالی است خدایا حالم
این همه مشکل ، و غم در دل ، و من دلشادم
تاب و بی تابی دل در گرو یاد تو است
چون گره خورده چنین یاد رخت در یادم
چشمه آب حیات است تماشای رخت
از تماشا ، به دل آب حیات افتادم
روز اول که تو را دیدم و عاشق گشتم
گو دگر باره چنین مادر گیتی زادم

علیرضا عرب/1391.8.21

تقدیم به : حضرت آقای دکتر نور علی تابنده «مجذوبعلیشاه»

No comments:

Post a Comment