Sunday, September 22, 2013

مبانی حقوق بشر در قرآن - 1


«و لقد كرمنا بني ادم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات وفضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا»(1)

«و آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنان را
در خشکی و دریا جا بجا کردیم و از نعمت های
پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری
از آفریدگان برتری دادیم.»


همانطور که در آیه بالا دیده می شود ، خداوند
می فرماید نوع آدمی ؛ یعنی آدمیزاده را فارغ
از هر رنگ و نژاد و دین و آیین و فرهنگ و ملیتی
گرامی داشته است.به عبارت دیگر ، کرامت در
ذات او به ودیعه گذاشته شده است.عبارت :
«بنی آدم» بر این حقیقتی که بیان شد دلالت
دارد.زیرا با دقتی که ما از قرآن سراغ داریم
می دانیم هیچ کلمه ای در این کتاب کریم
بیهوده و بیجا و لغو انتخاب نشده است.در آیه
بالا نیز خداوند از واژهای : «مومن» و «مومنان»
و «مسلم» و «مسلمین» و .... استفاده نکرده
است که کسی بتواند این کرامت را به دین و مذهب
خاصی تفسیر کند و بگوید مثلا شیعیان یا مسلمانان
یا مسیحیان یا ... مشمول مفاد این آیه هستند و از
کرامت و گرامیداشت نزد خداوند بهره مندند.این کرامت
به نوع آدمی و به آدمیزادگان یعنی به «بنی آدم»
اختصاص دارد.پس این کرامت و بزرگداشتی که نصیب
نوع آدمی شده است ربطی به دین و مسایل معنوی
ندارد و کاملا کرامتی این دنیایی و این جهانی است.
یعنی خداوند آنقدر این آفریده خود را دوست می دارد
که کرامت را در ذات او قرار داده است و حتا مخالفان
و معاندان با خود را نیز از آن مستثنی نکرده است.
دو نکته در این آیه شریفه موجود است که بر این جهانی
بودن این کرامت و عدم ربط آن به دین و مسایل معنوی
تاکید می کند.نخست آنکه می فرماید ما بنی آدم را
گرامی داشتیم و تکریم کردیم و بلافاصله می فرماید
آنان را در خشکی و دریا جابجا و حمل کردیم که اشاره
به سفرهای زمینی و دریایی با وسایل مختلف قدیمی
است.زیرا اگر قرآن در این عصر بر محمد(ص) نازل می شد
قطعا از سفرهای هوایی و فضایی نیز سخن به میان
می آمد.پس وجه نخست این کرامتی که به نوع آدمی
اختصاص داده شده است قرار داده شدن امکانات سفرهای
زمینی و دریایی و هوایی و زمینی در اختیار نوع آدمی است.
نکته بعدی اینکه در پایان آیه می فرماید نوع آدمی را بر
بیشتر آفریدگان برتری دادیم و این نیز ثابت می کند که
این کرامت کارکرد این جهانی دارد و ربطی به مسایل معنوی
و دینی و نیز ربطی به نوع دین آدمی ندارد.زیرا تنها این نوع آدمی
است که فارغ از دین و مسایل معنوی بر بیشتر آفریدگان برتری
دارد و نه بر همه آفریدگان.در حالی که اگر در بعد معنوی و
سلوکی بخواهیم آدمی را با دیگر آفریدگان مقایسه کنیم
آدم سلوک کرده و عروج یافته بر همه آفریدگان حتا بر فرشتگان
مقرب نیز برتری دارد.اما این برتری کاملا معنوی و باطنی است
و کارکرد آن جهانی دارد و نمی تواند دست آویز برتری جویی
عده ای از مردم بر دیگران شود.
بنابراین مفاد این آیه شریفه بر کرامت نوع آدمی در زندگی
این جهانی دلالت می کند و ثابت می کند که کسی نمی تواند
با تکیه بر تفسیرهای من درآوردی از دین ، مسلمان بودن یا
شیعه بودن یا فقاهتی بودن خود را مایه برتری بر دیگران در
این زندگی و در این جهان فرض کند و به استثمار و استعمار
و بهره کشی از دیگران و محدود کردن آزادی های مشروع
و خدادادی آنان بپردازد.زیرا این کار کرامت آدمی را که خدا
به او داده است خدشه دار می کند و نوعی مبارزه با خدا
و ارزش های الهی است.
یا علی!

*************************
1.اسرا/70



Saturday, September 21, 2013

نقدی بر حج مرسوم

ایام حج نزدیک است.دو نکته به نظر این
بنده حقیر می رسد.ابتدا اینکه طواف به
دور خانه ای که لباسی سیاه بر تن دارد
اثرات بدی بر نحوه تفکر دینی و اخلاقیات
حاجیان می گذارد.زیرا ظاهر بر باطن تاثیر
می گذارد.این همه خشونت طلبی و
تفسیرهای خشنی که از دین و قرآن به
وسیله شیعیان و سنیان ارایه و به آن
عمل می شود می تواند یکی هم از اثرات
همین لباس سیاه باشد.به همان شکل
این لباس سیاهی که بر تن خانه کعبه
است خود محصول تفکرات خشن و دین
وارونه ای است که عباسیان به آن پایبند
بوده اند و اینک وهابیان و القاعده و طالبان
افغانی و پاکستانی و ایرانی میراث خوار آنانند.
دیگر آنکه حرکت طواف از چپ به راست
صورت می گیرد و این درست خلاف حرکت
عقربه های ساعت و نماد تحجر و واپسگرایی
و گیر کردن در گذشته و تاریخ و روایات جعلی
و دست و پا شکسته و دین مبتنی بر تاریخ
که دینی پنجاه درصدی که بنیانش بر شک و
عدم یقین است می باشد.

Monday, September 16, 2013

دیدگاه مردمی در باره علما و فقها و صوفیه


می خواهیم به درگیری یک طرفه برخی از
علما با صوفیه صافی مشرب از منظر قبولیت
عمومی و اقبال مردمی در پیشینه تاریخی
خویش بنگریم.
اگر به میراث تاریخی عالمان و صوفیان نگاه
شود بدون درنگ روشن می شود که میراث
تاریخی عالمان و فقیهان چه در زمینه آثار
علمی و چه در زمینه مزارها و قبور بزرگان
آن ها مورد بی مهری کامل مردم قرار گرفته
و مردم رغبتی به زیارت مزار آنان یا خواندن
کتاب های آنان از خود نشان نمی دهند.نه
تنها رغبتی از خود نشان نمی دهند بلکه اصلا
با بزرگان و آثار عالمان اصلا آشنای ای ندارند.
در برابر ، مردم را می بینیم که هم اکثر بزرگان
صوفیه را می شناسند و به زیارت قبور و مزار
آنان می شتابند و هم آثار آنان مانند دیوان حافظ
و مثنوی معنوی را در خانه هایشان در کنار قرآن
نگهداری می کنند و می خوانند.زیرا این آثار و
صاحبان آن را مقدس می دانند.قبور و مزارهای
بزرگان صوفیه در سراسر کشور و بلکه در سراسر
جهان مسلمانی مورد رجوع و زیارت و حاجت طلبی
عموم مردم و مسلمانان قرار دارد.مزار حافظ و سعدی
و مولانا و بایزید و شاه نعمت الله ولیّ و مشایخی
که به لفظ بابا شهرت دارند مانند : بابا طاهر در همدان
و بابا رکن الدین در اصفهان و بابا سلمان در شهریار
و .... و نیز مثلا «دانای علی» که مزارش در شهر رشت
به شدت مورد علاقه و ارادت گیلانی ها قرار دارد و
مردم گیلان معتقد هستند در حاجت دهی بی نظیر
است.
نکته دیگر اینکه حال اگر روایتی را که می گوید اگر می خواهید ببینید
حال بنده خدا پس از مرگ در نزد خدا چگونه است
ببینید مردم چه نظری در باره او دارند در نظر بگیریم
می بینیم مردم با رفتارشان و اعتقادشان در عمل
نشان می دهند که ارادت بی نظیری به صوفیان
عظام دارند و در برابر هیچ اعتقاد خاصی به عالمان
و فقیهان ندارند جز آنکه فقط عادت کرده اند احکام
مورد نیاز خود را از آنان بگیرند و پول زحمت کشیده
خود را به آنان بدهند و برای عقد و عزا به آنان مراجعه
کنند.

نکته آخر اینکه ، صوفیان آنقدر در نظر مردم مقدس
بوده و هستند که در ضرب المثل ها و در قسم ها ، مردم
به نام آن ها متوسل می شده و می شوند.مثلا :
«چشم هایت را درویش کن!»
«برگ سبزی است تحفه درویش»
«کلبه درویشی»
«به پیر ، به پیغمبر»
یا علی!

Thursday, September 12, 2013

دین صوری و سنتی ، دین پنجاه درصدی است

بحثی بی حاصل در صفحه : «فرستاده امام مهدی ......» در باره
صحت امام زمانی شخصی به نام «احمد» از گروه مهدیون یا
عدم صحت ادعای او برقرار شده است.این یادداشت را در آن
صفحه برای خوانندگانش گذاشتم :


این بحث ها بی فایده است.تا چشم دل کسی باز نشده باشد نه مبارزه او با مدعی امامت معنی دارد و نه ایمان او به مدعی امامت.تنها موضع گیری کسی درست است که با چشم دل به حقایق بنگرد نه با استدلالات منطقی و تاریخی و روایی و عقلی و ریاضی و ابجدی و .......
سید علیمحمد باب و میرزا حسینعلی نوری هم با توسل به چند کار عجیب و غریب و محاسبات ابجدی و چند روایت و آیه خیل کثیری از مردم به ویژه علما و فقها و مجتهدین را فریب دادند و به دنبال خود کشاندند.آن مجتهدین هم برخی از علایم ظهور را در شخص باب دیدند و فریب خوردند.چرا فریب خوردند؟چون کور بودند و کذب و صدق را در کلام و اخوال باب تشخیص نمی دادند و تنها تکیه شان بر روایات بود.روایت یعنی تاریخ.تاریخ هم یعنی خبر.خبر هم همانطور که در علم منطق ثابت شده است محل صدق و کذب است.یعنی 50 درصد امکان دارد خبری که از دل تاریخ به دست ما رسیده است ممکن است درست باشد و 50 درصد ممکن است کذب باشد.حال چگونه عده ای ابلهانه می خواهند دین خود را که باید بر مبنای یقین و قطعیت استوار باشد بر مبنای 50 درصدی که جز شک و تردید معنای دیگری ندارد استوار کنند من مانده ام حیران!
بر اساس آنچه در قرآن و حتا همین روایات آمده است ، خدا نور است.پیامبر نور است.امام نور است.قرآن نور است.صراط نور است و ........حال باید صادقانه و متفکرانه به این پرسش پاسخ داد : آیا نور دیدنی است یا شنیدنی و خواندنی؟اگر دیدنی است که باید پس در مسیری سلوک کرد که منجر به گشوده شدن چشمان دل و شهود نور شود.در این صورت دیگر کسی نه در برابر دروغ مدعی فریب می خورد و نه در برابر صدق و صداقت مومن راستگو و امام راستین مقاومت می کند.
قدم زدن در مسیر دین سنتی و حتا دین روشنفکرانه جز ضلالت و گمراهی چیزی عاید کسی نمی کند.فقط باید در مسیری قدم زد که منجر به شهود شود.قرآن از طرفی می گوید : «الله نور السماوات و الارض» و از طرفی در نشانه مومن راستین می گوید مومنان راستین کسانی هستند که وارد عالم نور شده اند و به نورانیت قلبی دست یافته اند : «الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»یعنی مومن حقیقی و مورد قبول قرآن کسی است که با ورود به عالم نور به شهود نور که همان حضرت الله و مظاهر او یعنی پیامبران و امامان و اولیا هستند بپردازد.در این صورت مدعی ولایت و امامت نمی تواند او را گول بزند و فریب بدهد.