Friday, October 5, 2012

آرامش و یقین ، در کدام قرائت از دین موجود است؟


یکی از مهم ترین نتایج و دست آوردهای دین الهی ، آرامش و یقین است. آرامش و یقین محصول چه چیزی هستند و چه رابطه ای با هم دارند و در کدام قرائت از دین وجود دارند؟
هر دو ریشه در شهود قلبی دارند.یعنی هم آرامش و اطمینان ، و هم یقین محصول شهود قلبی هستند.قرآن ، ابراهیم(ع) را وقتی که ملکوت آسمان ها و زمین را با شهود قلبی مشاهده می کند از یقین کنندگان می داند :
«و کذلک نری ابراهیم ملکوت السّماوات و الارض و لیکون من الموقنین»(1) ، «و اینچنین ، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا او از یقین کنندگان باشد»
از طرف دیگر ، قرآن به ما گزارش می دهد که ابراهیم(ع) زنده شدن مردگان را قبول داشته و پذیرفته بوده است اما نسبت به آن یقین نداشته است و در این رابطه ، آرامش و اطمینان قلبی نداشته است.بنابراین از خدای تعالی درخواست می کند تا نمونه ای از زنده شدن مردگان را به او نشان دهد تا او به آرامش و اطمینان قلبی برسد و این به این معنا است که تا یک متدین چشمان دلش باز نشود و به شهود قلبی حقایق عالم بار نیابد یقین نخواهد داشت به آرامش و اطمینان نخواهد رسید و بنابراین ، دینش بر پایه های سست شک و تردید و ظنّ و گمان استوار خواهد بود :
«و اذ قال ابراهیم ربّ ارنی کیف تحی الموتی.قال اولم تومن؟قال بلی و لکن لیطمئنّ قلبی»(2) ، «و آنگاه که ابراهیم گفت : پروردگارا نشانم بده که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد.خدا گفت :آیا ایمان نداری؟گفت :دارم اما برای اینکه قلبم اطمینان و آرامش یابد»
بنابراین ،جایگاه هر دو ؛ یعنی یقین و اطمینان ، قلب است و هر دو محصول شهود هستند.
حال باید این نکته را یادآور شویم که در یک تقسیم بندی کلّی ، دو نوع قرائت و دو نوع برداشت از دین داریم :یکی برداشت و قرائتی است که در جامعه رایج است و روحانیّت رسمی متولّی و داعیه دار آن است.بنده نام این قرائت از دین را ، «دین صوری» نهاده ام.این قرائت از دین ، متکی بر تاریخ و بزرگداشت رویدادهای تاریخی و انباشت مطالب در ذهن است.دین حفظ کردن متون مقدس در حافظه و دین برداشت های شخصی و عقلانی از دین است.قرائت و برداشتی است که متکی بر ظاهر و صورتی از دین است.دیگری هم برداشت و قرائتی باطن گرایانه از دین است که متکی بر شهود عینی حقایق دینی و شهود عینی ملکوت آسمان ها و زمین است.بنده این این قرائت و برداشت از دین را ، چون بر شهود حقیقت عالم که الله است و نور است استوار است «دین نوری» نامیده ام.
در دین صوری یک ایدئولوژی مبتنی بر تاریخ ارایه می شود که یک فرد باید به تمام مفاد آن ایمان داشته باشد تا متدین به آن دین محسوب شود.به عبارت دیگر ، دین یک کالایی تصور می شود که باید فرد آن را به طور کامل تحویل بگیرد تا متدین به حساب آید.مثلا اگر کسی به صلیب کشیده شدن عیسی بن مریم(ع) را زیر سوال ببرد و آن را نپذیرد یک مسیحی محسوب نمی شود.حالا او چگونه به این گزارش تاریخی ایمان بیاورد در حالی که خود آن را ندیده است پرسشی است که دین صوری از پاسخ به آن ناتوان است.یا گزارش هایی که در دین اسلام و مکتب تشیع رایج و مصطلح ، به یک مسلمان یا شیعه داده می شود.اگر یک مسلمان یا یک شیعه پرسش هایی در باره صحّت این گزارش ها داشته باشد نهایت کاری که روحانیّت رسمی و متولّیان دین صوری برای او می کنند این است که آدرس دقیق کتابی را که آن واقعه تاریخی را نقل کرده و دین صوری بر آن واقعه و وقایع استوار شده است تحویل او دهند.اما آیا واقعا این آدرس و این گزارش برای وی یقین و اطمینان می آورد؟پاسخ منفی است.زیرا اگر این گزارش ها اطمینان آور و آرامش بخش بود که طبق نقل قرآن ، ابراهیم(ع) باید با همان ایمان اجمالی که در آیه از آن سخن رفته است آرامش و اطمینان می یافت و شک و تردید و ظنّ و گمانی در دلش باقی نمی ماند.پس دین صوری ، دینی مبتنی بر ظنّ و گمان و شک و تردید است.
اما در دین نوری که قطب و ولیّ زمان صاحب و متولّی آن است دین عبارت از چیزی هایی است که خود فرد آن ها را شهود و کشف کرده است.به عبارت دیگر ، دین نوری ، مبتنی بر تجربه ها و دریافت های شخصی هر فرد است.در دین نوری ، دین هر فرد در عین آنکه در موضوع و کلیات با دیگران اشتراک دارد رنگ و بوی خود او را دارد و دین هر فرد دریافت های خود او است که بی واسطه از ذات الهی دریافت کرده است.و چون مبتنی بر شهود قلبی است برای فرد ، یقین و اطمینان و آرامش به ارمغان می آورد.پس دین نوری ، تنها قرائتی از دین است که یقین و آرامش ، محصولات و نتایج آن هستند.
یکی از مولّفه ها و به تعبیر دیگر یکی از اصولی که دین صوری را شکل می دهد اتکا به حرف و سخنرانی جای ایمان و شهود قلبی است.متولّیان دین صوری دایما برای مردم حرف می زنند و انتظار دارند که مردم فقط شنوندگانی حرف گوش کن باشند.فقط حرف می زنند.حرف و حرف و حرف و ....توقع دارند هر چیزی را که به مردم گزارش می دهند و از آن حرف می زنند و در باره اش سخنرانی می کنند مردم بپذیرند و همان را حفظ کنند و دین خود بشمارند.اصلا به دنبال ارایه راهکاری به مردم نیستند که مردم با به کار بستن آن ، ایمان را در قلب خود تجربه کنند.قرآن از اینان و در واقع از قرائت ظاهر گرایانه و از دین صوری انتقاد کرده و آن را رد می کند.قرآن دین صوری را که منجر به شهود قلبی نمی شود عبارت از همان «کفر» می داند :
«یا ایّها الرّسول لا یحزنک الّذین یسارعون فی الکفر من الّذین قالوا آمنّا بافواههم و لم تومن قلوبهم»(3) ، «ای رسول! کسانی که در کفر ورزیدن شتاب می کنند ؛ از جمله ، کسانی که به زبان می گویند ایمان اوردیم و قلب هایشان ایمان نیاورده است تو را غمگین نکنند»
همانطور که مشاهده می شود خدای تعالی کسانی را که دینشان مبتنی بر حرف و سخنرانی است و تلاشی و برنامه ای برای ورود ایمان به قلب ندارند به عنوان کسانی معرفی می کند که در کفر سرعت گرفته اند.این به این معنا است که اگر دین کسی بر شهود قلبی استوار نباشد هر قدر که وی بیشتر به ظاهر دین عمل می کند بیشتر در کفر و به سوی کفر سرعت می گیرد.این به خاطر این است که کفر همان ظلمت و تاریکی ، و ایمان همان نور و شهود نور است.هر قدر هم که کسی در تاریکی دست و پا بزند و مثلا به ظاهر دین عمل کند چون در تاریکی قرار دارد و در تاریکی دین ورزی می کند دینش چیزی جز کفر نیست.زیرا الله نور است :
«الله نور السّماوات و الارض»(4) ، «خدا نور آسمان ها و زمین است»
و مومن کسی است که تحت ولایت اولیای الهی به این نور و به شهود این نور برسد و دست یابد :
«الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»(5) ، «خدا ولیّ مومنان است و آن را از ظلمات و تاریکی ها به نور عبور می دهد»
پس تا کسی به نور نرسیده باشد و نور را شهود نکرده باشد مومن نیست.یعنی کافر است و به تعبیر الهی قرآن ، هر قدر هم که بیشتر به رعایت ظواهر دینی بپردازد بیشتر در درجات کفر پایین می رود.چنین کسی هرگز به یقین و اطمینان و آرامش دست نخواهد یافت.
پس یقین و اطمینان و آرامش ، تنها در دین نوری یافت می شود و دین صوری و پیروانش از آن ها بی بهره اند.
*******************************
1.انعام/75
2.بقره/260
3.مائده/41
4.نور/35
5.بقره/257

No comments:

Post a Comment