Friday, February 24, 2012

ملکوتیان پشمینه پوش(اثبات اولین حلقه پیوند و اتصال صوفیه به قرآن و اهل بیت)

حلقه های پیوند و اتصال صوفیه به قرآن و اهل بیت (ع) : 1. پشمینه پوشی
                                                   ملکوتیان پشمینه پوش

                                                                     علیرضا عرب

یکى از مواردى که مخالفان تصوف به عنوان بدعت صوفیه از آن یاد مى‏ کنند، مسئله پشمینه پوشى صوفیه در مقاطعى از تاریخ است. گفته مى ‏شود شاید واژه صوفى مشتق از ریشه صوف (پشم) بوده، وصوفیه به همین دلیل به این نام مشهور شده باشند. ما فارق از اینکه این نظریه درست باشد یا نه مى ‏خواهیم با گلگشتى در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏ السلام این مسئله را روشن کنیم، که آیا صوفیه با پشمینه پوشی خویش در دین بدعت نهاده اند، یا مخالفان تصوف بدون بررسى اصولى و منطقى و روشمند آیات و روایات و تاریخ اسلام، چنین آراى سستى راعلیه تصوف صادر مى‏ کنند؟ و اینکه آیا مى‏ توان از پشمینه پوشى به عنوان یکى از حلقه‏ هاى پیوند و اتصال صوفیه به اهل بیت علیهم ‏السلام یاد کرد؟

لازم به ذکر است که در این زمینه روایات زیادى در دست داریم که به جهت رعایت اختصار تعدادى ازآن‏ها را با هم بررسى مى‏ کنیم. سعى کرده ‏ایم روایاتى را در این‏جا بیاوریم که آقاى محمدى رى شهرى به عنوان یک مجتهد معاصرو صاحب اجازه نقل روایت صحت اسناد آن‏ها را بررسى و آن‏ها را در کتاب «میزان الحکمة» نقل کرده است. بنابراین صحت سندیت این روایاتى را که نقل خواهیم کرد سه قبضه کرده‏ ایم:
اول آن‏که صاحب کتاب مرجع مثلاً مرحوم کلینى – به عنوان یک کارشناس و صاحب نظر قدیمی اسناد آن‏ها را بررسى و در کتاب «کافى» آن‏ها را نقل کرده است. دوم آن‏که آقاى محمدى رى شهرى هم اسناد آن‏ها را بررسى و مثلاً از کتاب «کافى» اخذ و درکتاب خود: «میزان الحکمه» نقل کرده است. و سوم آن‏که اینجانب هم درآن‏ها تحقیق وپژوهش کرده ام. پس این روایات کاملاً معتبروازنظر صحت سندیت کاملاً بدون اشکال هستند.

در این روایات، رسول اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم و ائمه اطهار علیهم‏ السلام «پشمینه پوش» ، و پشمینه پوشى «سنت» آن‏ها معرفى شده است. در این روایات از پشمینه پوشى اهل بیت علیهم ‏السلام گاه با واژه «صوف» و گاهى نیز با واژه‏ هاى «غلیظ» (پارچه زبر و آزار دهنده)، «خشن» (پارچه زبر و آزاردهنده)، «صفیق» (زبر و ضخیم) و«مسح» (پلاس، گونى: که هر دو مویین و مثل پشم، زبر و آزار دهنده‏ اند) یاد شده است. یعنى گاهى با واژه‏«صوف» به نوع پارچه ‏ها و گاهى در حوزه فلسفه پشمینه پوشى با واژه‏هاى «غلیظ»، «خشن» و«صفیق» به صفت آن پارچه‏ ها که خراش دهندگى پوست وریاضت دهندگى تن وجان است اشاره شده است .



پشمینه پوشى، سنت انبیاى الهى:



در این قسمت به بررسى روایاتى خواهیم پرداخت که ثابت مى‏ کند پشمینه پوشى سنت انبیاى الهى ؛از جمله رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم بوده است. روایات این قسمت به دو دسته تقسیم مى ‏شوند:

الف. توصیف پیامبران به پشمینه پوشى

ب. تأکید رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم به پوشیدن لباس پشمى.



الف. توصیف پیامبران به پشمینه پوشى



1. على علیه ‏السلام: « ولقد دخل موسى بن عمران و معه اخوه هارون على فرعون و علیهما مدارع الصوف وبایدیهما العصى فشرطا له -ان اسلم- بقاء ملکه و دوام عزه. فقال: "الا تعجبون من هذین یشرطان لى دوام العز و بقاء الملک و هما بما ترون من حال الفقر و الذل. فهلاالقى علیهما اساورة من ذهب؟ " اعظاما للذهب و جمعه و احتقارا للصوف و لبسه.» (1)



«موسى بن عمران و برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالى که جامه‏ هایى پشمین بر تن وعصایى در دست داشتندبا وى شرط کردند -که اگر تسلیم شود- حکومتش باقى بماند، و عزتش تدوام یابد.او (به اطرافیانش) گفت: "آیا از این دو نفر شگفت زده نمى‏ شوید که با این حال فقر و خوارى‏اى که از آن‏هامى‏ بینید براى من دوام عزت و بقاى حکومت را مشروط مى‏ کنند؟ (اگر راست مى‏ گویند) پس چرادستبندهاى زرین بر دست ندارند؟"

(فرعون این را گفت) تا به طلا و زر و جمع آورى آن اهمیت داده و پشم و پشمینه پوشى را خوار وپست شمرده باشد.»



چند نکته در این فرمایش علوى برجسته مى ‏نماید:

الف. حضرت براى بیان پشمینه پوشى یکى از انبیاى اولوالعزم الهى، و خلیفه و جانشینش (گرچه این جانشینى تحقق نیافت) از واژه «مدارع» با ریشه لغوى «درع» استفاده کرده ‏اند. «درع» هم به معناى «زیرپوش» استعمال شده است، و هم به معناى «زره و لباس رزم» که قابل تأمل است. زیرا آن گونه که ازروایات استفاده مى‏ شود، رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم و ائمه اطهار علیهم ‏السلام -به جز مواردى- جامه ‏هاى پشمین را درزیر لباس‏ هاى خویش بر تن مى ‏کرده ‏اند و قصد شان از این کار ریاضت کشیدن و «جهاد با نفس» بوده است. در حقیقت، جامه ‏هاى پشمین «زره ‏ها» و «لباس ‏هاى رزم» ایشان در میدان جهاد با نفس بوده است.

ب. حضرت در عبادت آخر از فرمایش خویش خوار و پست شمردن«جامه پشمین» و «سنت پشمینه پوشى» را از اخلاق فراعنه معرفى مى ‏نمایند. فرعون اعظم و درونى هرانسانى نفس او است که آن فراعنه نامى هم اسیر همین فرعون بوده ‏اند. پس از نظر حضرت على علیه‏ السلام ایراداتى که به این سنت الهى وارد مى‏ شود، ایراداتى نفسانى بوده و منشأ عقلانى ندارند. در حقیقت فرمایش حضرت ناظر بر این نکته عمیق است که پست شمارندگان پشمینه پوشى و شبهه افکنان که خود تحمل ریاضت‏ هاى شاق از جمله پوشیدن لباس ‏هاى زبر و آزار دهنده را نداشته و ندارند در یک فرا فکنى آشکار دست به توجیه اسارت خویش در دستان پر قدرت نفس اماره زده و از بنیان با پشمینه پوشى مخالفت کرده و آن را غیر شرعى معرفى مى‏ کنند.

ج. حضرت با بیان عبارت: «اعظاما للذهب و جمعه و احتقارا للصوف و لبسه.» سنت پشمینه پوشى را تأیید، و تأکید مى ‏فرمایند که این سنت در تقابل کامل با دنیاگرایى و پول پرستى قرار دارد و راهى براى مبارزه با آن است، و اسیران دنیا این سنت الهى را به باد تمسخر گرفته وپشمینه پوشان راخوار و حقیر مى‏ شمارند.



2. على علیه‏ السلام: « وان شئت قلت فى عیسى بن مریم علیهما ‏السلام فلقد کان یتوسد الحجر و "یلبس الخشن."» (2)



« و اگر بخواهی عیسی بن مریم (ع) را برایت توصیف می کنم که سنگ را بالش ، و لباس زبر وآزار دهنده به تن می کرد.»



نکته عمیق موجود در فرمایش علوى آن است که ایشان براى بیان پشمینه پوشى حضرت مسیح علیه‏ السلام ازفعل ماضى استمرارى استفاده کرده ‏اند که افاده استمرار داشته و پشمینه پوشى را «سنت انبیاء» مى‏ شناساند.



3. على علیه ‏السلام: «البسوا الثیاب من القطن. فإنه لباس رسول اللّه‏ و لباسنا. و لم "یکن یلبس الصوف و الشعر" إلامن علة.» (3)



«جامه ‏هاى پنبه‏ اى بپوشید که لباس رسول خدا و لباس ما است. رسول خدا "جامه پشمین و مویین" به تن نمى‏ کرد مگر بنا به انگیزه ‏اى.»



براى یک پیامبر بزرگ الهى چه انگیزه‏اى بالاتر و برتر از جهاد با نفس و تعلیم راه‏ هاى آن به پیروانش مى ‏باشد؟ همان گونه که در روایات دیگر خواهیم دید رسول اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم و ائمه اطهار علیهم‏ السلام به عده‏ اى پوشیدن «لباس پشمین» و به عده ‏اى دیگر پوشیدن لباس پنبه ‏اى و لطیف را توصیه مى‏ کرده ‏اند. دلیل آن هم روشن است. زیرا بر اساس فرمایش نبوى، پیامبران و به تبع آنان ائمه و اولیاى الهى مأمورند تا به اندازه تحمل و به قدر عقل‏ هاى مردم با آ نان سخن گویند. در کریمه الهى هم چنین آمده است: «و لانکلف نفسا إلا وسعها» (انعام/ 152) «ما هیچکس را مگر به قدر توانش تکلیف نمى‏ کنیم.» بنابراین ایشان به کسانى که تحمل سلوک الى اللّه‏ را نداشته و به رعایت احکامى از شریعت اکتفا کرده بوده اند دستورات سخت و شاق از جمله پشمینه پوشى نمى‏ داده اند، و خود نیز -چنان که خواهیم دید- به هر دو دستورعمل مى‏ کرده ‏اند. به این ترتیب که براى رعایت حال عوام، لباس نرم و لطیف و براى همراهى و همدردى با خواص، در زیر آن لباس لطیف، «لباس پشمین و مویین» و زبر و خشن به تن مى ‏کرده ‏اند.



ب. تأکید رسول اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم به رعایت «سنت پشمینه پوشى»



در این قسمت به بررسى روایاتى خواهیم پرداخت که به ما مى‏ گویند پشمینه پوشى سنت رسول اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم بوده است:



4. رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم: «إنى "ألبس الغلیظ" و أجلس على الارض و... فمن رغب عن سنتى فلیس منى.» (4)



«جز این نیست که من "لباس زبر و ضخیم و آزار دهنده" به تن مى‏ کنم و روى زمین مى‏ نشینم و... پس هرکس که از سنت‏ هاى من سر پیچى کند از من نیست.»

پرواضح است که مقصود از لباس «غلیظ و زبر و ضخیم و آزار دهنده» فقط مى ‏تواند لباس ‏هاى «پشمین ومویین» باشد.در زمینه لباس‏ هاى مویین مانند: جل و گونى و پلاس، باید عرض کنم که آن‏ها نیز چون مانند لباس‏ هاى پشمى، زبر و آزار دهنده ‏اند در حکم همان لباس ‏هاى پشمى هستند. در روایت شماره 3 هم دیدیم حضرت على علیه‏ السلام در توصیف جنس لباس رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم، واژه «الشعر» را با حرف ربط واو به واژه«الصوف» مربوط کردند تا لباس ‏هاى «مویین» در حکم لباس ‏هاى «پشمین» در آیند. بنابراین وقتى از«پشمینه پوشى» سخن به میان مى ‏آید، اعم از پوشیدن لباس ‏هاى پشمین و مویین خواهد بود.نکته دیگر آن‏که در همان عبارت یاد شده از روایات شماره 3، على علیه ‏السلام از فعل ماضى استمرارى منفى استفاده مى‏ کنند که چون پس از آن، حرف استثناى «الا» را هم به کار مى‏ برند از تضارب این دو منفى،معنى مثبتى حاصل مى ‏شود و آن این است که «پشمینه پوشى» سنت رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم بوده است. درحقیقت وقتى مى ‏فرمایند: «و نمى ‏پوشید لباس پشمین و مویین را مگر بنا به انگیزه‏ اى.» اگر "لم" و "الا" را در هم ضرب و از جمله حذف کنید بدون آن‏که خللى در ارکان جمله وارد گردد، معناى آن این مى ‏شود: «و بنا به انگیزه ‏اى لباس پشمین و مویین مى‏ پوشید.» و فعل «کان یلبس» (مى ‏پوشید) ماضى استمرارى بوده و افاده تدوام فعل، و "سنت بودن" آن عمل را مى‏ کند. به عبارت دیگر، حضرت على علیه‏ السلام «پشمینه پوشى» را سنت رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم معرفى مى ‏فرمایند. در روایات دیگر نیز خواهیم دید که ائمه اطهار علیهم ‏السلام براى بیان «پشمینه پوشى» اجداد مطهر خویش، از افعال استمراری که بیانگر سنت و تداوم عمل است استفاده کرده اند که صحت استدلال ما را تثبیت مى ‏کند. در عین حال عبارت آخر از همین روایات شماره 4 نیز مؤید استدلال ما است. زیرا در آخر این روایت، رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم پوشیدن «لباس غلیظ» را - که على علیه ‏السلام جنس آن را از "صوف(پشم)" و"شعر(مو)" اعلام کردند- به طور رسمى "سنت خویش" بیان فرمودند. درست به دلیل همین تأکید رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم بر "سنت بودن" پشمینه پوشى بوده است که عده ‏اى به پشمینه پوشى روى آوردند، و چون حقیقت آن را در نیافته بودند، پس از رحلت حضرتش زیربار ولایت ائمه اطهار علیهم‏ السلام نرفته و مورد مذمت ایشان واقع، و به "صوفیه جهله" -در برابر "صوفیه حقه"که مریدان و مطیعان ائمه بوده ‏اند- شهرت یافتند.



5. رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم « یااباذر "إلبس الخشن من اللباس" و "الصفیق من الثیاب" لئلا یجد الفخر فیک مسلکا.» (5)



« اى ابوذر "لباس زبر و آزار دهنده" و "جامه ضخیم و خشن" بر تن کن تا (صفت زشت) فخر و غرور به درون تو راهى نیابد.»



همان طور که ملاحظه مى‏ شود رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم به ابوذر دستور پشمینه پوشى مى‏ دهند و فلسفه آن را تهذیب نفس از صفات ناپسندى همچون غرور معرفى مى کنند. در این رابطه باید عرض کنم روایاتى که به ظاهر در ذم «پشمینه پوشى» مى ‏باشند، در همین چارچوب قابل بررسى مى ‏باشند. به این معنا که با دقت در مفاد این روایات، این مطلب به سهولت روشن مى ‏شود که آن چه مورد ذم و توبیخ اهل بیت علیهم‏ السلام قرار داشته، نه پشمینه پوشى، نه اصل تصوف و نه صوفیه حقه، که صوفى نمایان جاهلى بوده ‏اند که پشمینه پوشى را وسیله ‏اى براى تفاخر و فضل فروشى بر دیگران قرار داده بوده‏ اند، نه آنچنان که مورد نظر و سنت اهل بیت علیهم‏ السلام بوده، وسیله ‏اى براى ریاضت کشیدن و تهذیب نفس. این معنابا تأمل در روایات بعدى آشکار مى ‏شود:



6. رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم: « یا اباذر یکون فى آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فى صیفهم و شتائهم یرون أن لهم الفضل بذلک على غیرهم. اؤلئک یلعنهم أهل السماوات و الارض.» (6)



«اى ابوذر، گروهى از مردم آخر الزمان هستند که در تابستان و زمستان، لباس پشمین مى‏ پوشند و به این واسطه خود را برتر از دیگران مى‏ بینند. اینان کسانى هستند که اهل آسمان و زمین لعنتشان مى‏ کنند.»



با کمى تأمّل مى‏ توان به راحتى دریافت، که آن چه عامل لعنت بر این گروه است نه پشمینه پوشى که فضل فروشى بر دیگران است.درباره ترکیب "آخر الزمان" نیز باید عرض کنم که این ترکیب بر خلاف آن چه بعضى مى‏ پندارند بارعددى و زمانى ندارد. یعنى بر قسمت معینى از تاریخ، که عبارت از پایان آن باشد دلالت نمى‏ کند. بلکه به معناى دوره‏ اى تاریخى است که "امت آخر" که صاحب آخرین دین و شریعت مى‏ باشند آغاز کننده و به پایان رساننده آن هستند. این معنا از همین روایات هم به دست مى‏ آید. زیرا "صوفیه جهله" از همان عصراهل بیت علیهم ‏السلام نشو و نما کردند. چنان که در روایات بعدى خواهیم دید.

اما درباره این که پشمینه پوشى عامل جلب لعنت الهى نبوده، و این صفات رذیله‏ اند که لعنت الهى راجلب مى‏ کنند، روایت بعدى بسیار گویا است. در این روایت، رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم «پشمینه پوشى» رایکى از عوامل بیرون راندن صفت رذیله "کبر" از قلب مى‏ شمارند. و به این ترتیب، این مطلب روشن مى‏ شود، که اگر "صوفیه جهله" ملعون شده اند، به آن دلیل بوده است که فلسفه پشمینه پوشى را در نیافته بوده ‏اند، و به همین دلیل، پشمینه پوشى قلب آنان را تطهیر نکرد:



7. رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم «من "لبس الصوف" و انتعل المخصوف و رکب حماره و حلب شاته و أکل معه عیاله فقد نحى اللّه‏ عنه اکبر...» (7)



«هر که "لباس پشمى" بپوشد، و کفش وصله دار به پا کند، و بر الاغش بنشیند، و گوسپندش را خود بدوشد، و به همراه خانواده‏اش غذا بخورد، حتما خدا صفت کبر را از او دور کرده است...»



8. عقبة بن علقمة مى‏گوید: «دخلت على أمیر المؤمنین فإذا بین یدیه لبن حامض قد آذانى حموضته وکسر یابسة. قلت: یا أمیر المؤمنین أتأکل مثل هذا؟ فقال لى: یا أباالجنود أدرکت رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم یأکل أیبس من هذا و "یلبس أخشن" من هذا. فإن لم أخذ بما أخذ به رسول اللّه‏ خفت أن لا الحق به.» (8)



«بر أمیر المؤمنین وارد شدم در حالى که در برابرش دوغ ترشى- که بوى ترشى آن آزارم مى‏ داد- و چند تکه نان بود. گفتم: اى امیرمؤمنان آیا چنین غذایى تناول مى‏ کنى؟ به من گفت: اى ابوالجنود جز این نیست که من رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم را چنین یافتم که غذایى خشک تر و "لباسى زبرتر و آزار دهنده‏ تر" از این مى ‏پوشید. اگر آن چنان که رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم عمل مى‏ کرد عمل نکنم مى ‏ترسم پس از مرگ به او ملحق نشوم.»



ملاحظه مى ‏شود که این فرمایش علوى، نظریه ما را مبنى بر این که «پشمینه پوشى» سنت رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم و به تبع ایشان سنت خود على علیه ‏السلام نیز بوده است تثبیت مى‏ کند.

.

همه ائمه اطهار علیهم ‏السلام «پشمینه پوش» بوده‏ اند



حال به نقل روایاتى خواهیم پرداخت، که ثابت مى‏ کنند در امتداد سنت پشمینه پوشى رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم و على علیه‏ السلام، سایر ائمه اطهار علیهم‏ السلام نیز، «پشمینه پوش» بوده ‏اند. در خلال این روایات، بر«پشمینه پوشى» على علیه ‏السلام نیز چند بار تأکید مى‏ شود:



9. امام صادق علیه‏ السلام: « خطب على الناس و علیه "ازار کرباس غلیظ مرقوع بصوف". فقیل له فى ذلک فقال:یخشع القلب و یقتدى به المؤمن.» (9)



«على براى مردم خطبه مى ‏خواند در حالى که "جامه‏ اى از جنس کرباس زبر و آزار دهنده" بر تن داشت،که با "تکه پارچه‏ هایى پشمین" وصله خورده بود. از او درباره علت به تن کردن چنان جامه‏ اى سؤال شد.او گفت: (این جامه) قلب را خاشع مى‏کند، و مؤمن (با اقتدا به من) اقدام به پوشیدن آن مى ‏کند.»



این فرمایش علوى نیز، حداقل حاوى دو نکته عمیق است:

الف. نخست، فلسفه "پشمینه پوشى" را مطرح مى ‏فرمایند که پشمینه پوشى باعث خاشع شدن قلب مى ‏شود. با یک تورق ساده در کلام اللّه‏ مجید، مى‏ توانیم به جایگاه و ارزش و نقش قلب خاشع در عروج دادن مومنان به مقامات عالیه الهى و انسانى، و از آن طریق، به جایگاه و ارزش و نقش پشمینه پوشى که عامل ایجاد خشوع در قلب است پى ببریم. از جمله: «ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر اللّه‏ و ما نزل من الحق...»(10) خداى تعالى خشوع را زمینه ساز آمادگى قلب براى ذاکر شدن به ذکرى معرفى مى‏ کند که در لسان ائمه اطهار علیهم‏ السلام به نامى منسوب به خویش، "ذکر قلبى" نامیده شده است. مرحوم آقای خمینى درباره اهمیت "ذکر قلبى" چنین نوشته‏ است:



« و در آیات شریفه کتاب کریم نیزبسیار از آن مدح شده گرچه غالب آن‏ها منزل بر "ذکر قلبى" یا ذکر با روح است.»(11) و یا: « بالجمله حقیقت ذکر و تذکر، "ذکر قلبى" است و ذکر لسانى بدون آن "بى مغز و ازدرجه اعتبار به کلى ساقط" است. چنان چه در احادیث شریفه، به این معنى بسیار اشاره شده.»(12)



 "ذکر قلبى" سنت بندگى انبیا و ائمه اطهار علیهم ‏السلام بوده و از طریق آن بزرگواران به صوفیه تعلیم شده، و اینک منحصرا در اختیار صوفیه است، تا در عصر غیبت، سنت بندگی آن خاندان مکرم تعطیل نشود. در عین حال، کلام آقای خمینى در کتاب آداب الصلوة که ذکر لسانى را بدون "ذکر قلبى" بى مغز و از درجه اعتبار به کلى ساقط مى ‏داند، و این را نظریه ائمه اطهار علیهم ‏السلام و مستند به روایات معرفى مى ‏کند - چنان که ما نیز در مقاله مستقلى به آن خواهیم پرداخت - در حقیقت، هشداربه کسانى است که با رد "طریقت تصوف" و رد "صوفیه" که امانت داران امانت الهى "ذکر قلبى" اند، به رویه ائمه اطهار علیهم ‏السلام پشت کرده و به ذکر لسانى و شریعت تنها بسنده کرده‏ اند.

حال این مطلب قابل توجه است که از طرفى طبق فرمایش علوى، «پشمینه پوشى» باعث خاشع شدن قلب شده، و از طرف دیگر، طبق بیان کریمه الهى یاد شده، قلب خاشع آماده ذکر الهی می شود.باز از طرفی صوفیه به تبعیت از اهل بیت علیه ‏السلام تنها «پشمینه پوشان» تاریخ اسلام وتشیع بوده، و از طرف دیگر، تنها کسانى بوده ‏اند که "سنت ذکرى" آن بزرگواران را -که اشتغال به "ذکرقلبى" بوده- از آنان اخذ کرده ‏اند. با جمع میان این چهار طرف، روشن مى‏ شود که "صوفیه حقه"، همان"مؤمنان" فرمایش علوى: «و یقتدى به المؤمن» هستند. زیرا هم سنت ظاهرى «پشمینه پوشى» را از اهل بیت علیهم ‏السلام اخذ کرده ‏اند، تا قلب هایشان خاشع شود، و هم این قلب ‏هاى خاشع شده آن آمادگى مورد نظرکریمه الهى یاد شده را آن گونه یافته بوده‏ اند که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏ السلام، آن سنت باطنى "ذکرقلبى" را هم در قلب هایشان به امانت گذارند. آیات و روایات دیگرى هم براى شرح و بسط این مطلب موجود است که به جهت رعایت اختصار، از بررسى آن‏ ها خوددارى مى ‏کنیم.



10. امام على علیه ‏السلام: «علیکم "بالصفیق من الثیاب". فإن من رق ثوبه، رق دینه.»(13)



«پوشیدن "جامه‏ هاى ضخیم و زبر و خشن" بر شما لازم است. زیرا کسى که جامه نرم و لطیف بر تن کند، دینش سبک و کم ارزش مى ‏شود.»



"صفیق" به پارچه ‏هاى ضخیم و زبر و خشن اطلاق مى ‏شود که منحصرا دلالت بر پارچه‏ هاى "پشمى ومویى" مى‏ کند. بنابراین، امر حضرت به پوشیدن جامه ‏هاى زبر و ضخیم، در حقیقت، امر به «پشمینه پوشى» است.



11. احمد بن محمد بن ابى نصر روایت کرده است که حضرت رضا علیه‏ السلام از من پرسید: «ما تقول فى"اللباس الخشن"؟ قلت: بلغنى أن الحسن "کان یلبس".»(14)



«نظرت درباره (پوشیدن) "لباس زبر و آزار دهنده" چیست؟ من گفتم: به من خبر رسیده است که حسن (بن على علیه‏ السلام) مى ‏پوشیده است.»



نکته مهم در این روایت، عدم اعتراض امام علیه‏ السلام به استفاده احمد بن محمد از فعل ماضى استمرارى است، که همان طور که پیش از این گفتیم، افاده استمرار در عمل و افاده "سنت" مى ‏کند. یعنى «پشمینه پوشى»، سنت حضرت حسن بن على علیه‏ السلام هم بوده است. نکته دیگر آن که امام علیه ‏السلام، با این پرسش، و باپاسخى که مى‏ گیرد به آن جمع و تمام تاریخ آینده مى‏ فهماند که «پشمینه پوشى» سنت ما اهل بیت، و«پشمینه پوشان»، مریدان و شاگردان ما هستند.



12. امام صادق علیه ‏السلام: «اذا هبطتم وادى مکة فالبسوا خلقان ثیابکم، أو سمل ثیابکم، أو "خشن ثیابکم".فإنه لن یهبط وادى مکة أحد لیس فى قلبه شى‏ء من الکبر إلا غفر اللّه‏ له.»(15)



«وقتى وارد سرزمین مکه مى ‏شوید، جامه‏ هاى "فرسوده" یا "کهنه" یا "زبر و آزار دهنده" خود را بر تن کنید.زیراهرگز کسى با قلبى عارى از"کبر" واردمکه نمى ‏شود، مگر آن که خدا وى را مى ‏آمرزد.»



در این روایت هم حضرت صادق علیه ‏السلام «پشمینه پوشى» را به عنوان راهى براى بیرون راندن صفت وحشتناک "کبر" معرفى مى ‏فرمایند.



13. روایتى نیز از برخورد امام صادق علیه ‏السلام با سفیان ثورى در دست است، که به دلیل آن که طولانى است از آوردن و شرح و بررسى آن معذوریم. اما خلاصه مفاد آن این است که «پشمینه پوشى»، سنت اهل بیت علیهم‏ السلام بوده، و امام صادق علیه‏ السلام نیز از "جامه پشمین" در زیر لباس خود، و به عنوان لباس زیر، استفاده مى ‏کرده است.(16)



14. امام رضا علیه‏ السلام: «و اللّه‏ لئن صرت الى هذا الامر، لاکلن الخبیث بعد الطیب، و لالبسن الخشن بعداللین، و لاتعبن بعد الدعة.»(17)



«سوگند به خدا که اگر به ولایتعهدى منصوب شوم قطعا از آن پس به جاى غذاى دلپذیر غذاى نامطبوع خواهم خورد، و به جاى لباس نرم و لطیف، لباس زبر و آزار دهنده خواهم پوشید، و به جاى آسایش وراحتى، خود را به زحمت و رنج خواهم افکند.»



البته با بررسى زندگى حضرت و روایاتى که درباره ایشان به دست ما رسیده - و ما تعدادى از آنها را نقل خواهیم کرد - روشن مى ‏شود که حضرت همواره و در طول عمر پربرکت خویش، «پشمینه پوش» بوده ‏اند، و پس از تحقق ولایتعهدى و به تأسى از  جد امجد خویش، یعنى على علیه‏ السلام و به عنوان یک رجل حکومتى آن را آشکار کرده ‏اند تا همچون على علیه ‏السلام الگویى از ساده زیستى یک "حاکم مسلمان" براى تمام مدعیان تشکیل حکومت در طول تاریخ باشند. و درست به همین دلیل است که همانگونه که خواهیم دید، حضرت مهدى (عج) هم که به قصد تشکیل حکومتى الهى و عدالت گستر قیام خواهند کرد، بر اساس سنت اجداد طاهرین خویش، «پشمینه پوش» خواهند آمد. اما این که چرا حضرت رضا علیه ‏السلام تا پیش از ولایتعهدى، «پشمینه پوشى» خود را آشکار نفرموده بوده، خود در روایتى دیگرچنین تحلیل فرموده‏ اند:



15. «إن أهل الضعف من موالى یحبون أن أجلس على اللبود و "ألبس الخشن" و لیس یتحمل الزمان ذلک.»(18)



«دوستداران بى بضاعت من خیلى دلشان مى ‏خواهد که من بر نمد بنشینم، و "لباس زبر و آزار دهنده" برتن کنم، در حالى که زمانه ما تحمل پذیرش آن را ندارد.»



و بدین گونه،عدم تحمل زمانه و روزگار عصر خویش را به عنوان دلیل آشکار نکردن «پشمینه پوشى» خود مطرح مى‏ کنند، و نه آن که پیش از انتصاب به ولایتعهدى، «پشمینه پوش» نبوده ‏اند. زیرا در روایتى که اینک مى ‏آوریم مشخص مى ‏شود که ایشان به شیوه جد خویش، امام صادق علیه ‏السلام -همان گونه که ازروایت مربوط به برخورد ایشان با سفیان ثورى معلوم مى ‏شود- به صورت پنهانى اقدام به پوشیدن"لباس پشمین" مى‏ کرده ‏اند:



16. ابوعباد روایت کرده است: «کان جلوس الرضا علیه‏ السلام فى الصیف على حصیر، و فى الشتاء على مسح،و "لبسه الغلیظ من الثیاب"، حتى إذا برز للناس تزین لهم.»(19)



«امام رضا در تابستان بر بوریا، و در زمستان بر پلاس مى‏ نشست، و جامه‏ هاى زبر و آزار دهنده مى‏ پوشید.اما به هنگام ظاهر شدن در میان مردم، خود را براى آنان مى ‏آراست.»



17. کامل بن ابراهیم روایت کرده است: «دخلت على سیدى أبى محمد علیه‏ السلام نظرت الى ثیاب بیاض ناعمة علیه. فقلت فى نفسى: ولى الله و حجته یلبس الناعم من الثیاب و یأمرنا -نحن- بمواساة الاخوان وینهانا عن لبس مثله. فقال متبسما: یا کامل -و حسر على ذراعیه- فإذا "مسح أسود خشن على جلده.فقال: هذالله‏ و هذا لکم.»(20)



«بر سرور خویش، حضرت رضا علیه‏ السلام وارد شدم و جامه سپید و لطیفى بر تن او دیدم. در دل با خود گفتم:ولى و حجت خدا جامه لطیف مى ‏پوشد، در حالى که به همه ما امر مى‏ کند که با برادران ایمانى به مواسات رفتار کنیم، و ما را از پوشیدن چنین جامه هایى منع مى‏ کند. امام در حالى که لبخندى بر لب داشت و آستین هایش را بالا مى‏ زد فرمود: اى کامل (نگاه کن). (دیدم زیر آن لباس لطیف) پلاس سیاه وزبر و آزار دهنده ‏اى بر پوست بدن دارد. فرمود: این (لباس زیرین) را براى خدا و این (لباس رویین) را براى شماپوشیده ‏ام.»



نکات عمیق زیادى در این روایت شریف نهفته است، که تفکر و تأمل در آن را به عاقلان و پژوهشگران بى غرض وامى‏ گذارم و تنها به بیان این نکته مى ‏پردازم که امام علیه‏ السلام با بیان عبارت: «هذا لله‏ و هذا لکم.» باز بر این مطلب تأکید مى ‏فرمایند که پنهان کردن «پشمینه پوشى» به خاطر رعایت حال اهل شریعتى است که از دین به احکام ظاهرى آن اکتفا کرده، و تحمل پذیرش احوال و احکام باطنى ایشان را نداشته و ندارند. چنانچه تمام مخالفت هایى که با "تصوف حقه" مى‏ شود، از همین اختلاف در ظرفیت‏ ها ریشه مى‏ گیرد. در روایت بعدى نیز بر این نکته عمیق تأکید شده است:



18. «روى أن الرضا علیه ‏السلام لبس الخز فوق "الصوف". فقال له بعض جهلة الصوفیة لما رأى علیه ثیاب الخز:کیف تزعم أنک من أهل الزهد و أنت على ما نراه من التنعم بلباس الخز؟ انکشف علیه‏ السلام عما تحته فرأوا تحته "ثیاب الصوف". فقال: هذا لله‏ و هذا للناس.» (21)



«روایت شده است که رضا علیه ‏السلام بر "جامه پشمین" خود، لباسى از جنس خز مى ‏پوشید. بعضى از صوفیه که از جهله ایشان بودند، وقتى لباس خزین را بر تن او دیدند به او گفتند: چگونه گمان مى‏ کنى که اززاهدان هستى، در حالى که ما تو را بهره ‏مند از لباس خزین مى ‏بینیم. (حضرت) لباس خزین خود را کنارزدند، و آنان "جامه پشمین" را در زیر آن دیدند. پس به آنان فرمودند: این (جامه پشمین) را براى خدا واین (لباس خزین) را براى مردم به تن کرده ‏ام.»



و بدینسان «پشمینه پوشى» را عملى در راستاى جلب رضایت الهى معرفى مى‏ فرمایند. از این روایت وروایات مشابه استفاده مى ‏شود که تقسیم بندى صوفیه به: صوفیه حقه و صوفیه جهله، از همان عصرائمه اطهار علیهم‏ السلام آغاز شده است. صوفیه حقه کسانى بوده ‏اند که تحت امر امام زمان خویش به طى طریقت، بر میزان شریعت مى ‏پرداخته‏ اند و هنوز نیز چنین است. و صوفیه جهله نیز کسانى بوده ‏اند که یا شریعت مصطفوى را تعطیل مى‏ کرده‏اند و یا در مقابل امام زمان و انسان کامل عصرخویش مى‏ ایستاده ‏اند و هنوز هم چنین است.



مهدى (عج) هم بر سنت اجداد مطهر خویش خواهد بود



روایاتى در دست است که ثابت مى‏ کند قائم آل محمد هم در راستاى "سنت پشمینه پوشى" اجدادمطهر خویش، در حالى که لباسى پشمین بر تن دارند ظهور مى‏ فرمایند و به همین جهت، به طور قطع و یقین در دوره پس ازظهور، «پشمینه پوشى» - در میان مردم - فراگیر و همگانى خواهد شد:



19. حماد بن عثمان روایت کرده است: «کنت حاضرا عند أبى عبداللّه‏ علیه‏ السلام إذا قال له رجل: اصلحک اللّه‏، ذکرت أن على بن ابیطالب علیه ‏السلام کان "یلبس الخشن" ، یلبس القمیص باربعة دراهم و ما أشبه ذلک.و نری علیک اللباس الجید.قال: فقال له: إن على بن أبى طالب "کان یلبس ذلک» فى زمان لا ینکر و لو لبس مثل ذلک الیوم لشهر به.فخیر لباس کل زمان، لباس أهله. غیر أن قائمنا إذا قام لبس لباس على و سار بسیرته.»(22)



«من نزد امام  صادق علیه‏ السلام نشسته بودم که مردى به او گفت: خدا شایسته ‏ات بدارد.مى‏ گفتى على بن ابیطالب علیه‏ السلام "لباس زبر و آزار دهنده" و پیراهنى چهار درهمى و نظایر آن به تن مى‏ کرد.در حالى که ما لباسى نیکو بر تن تو مى ‏بینیم. حماد مى‏ گوید: (امام) به او پاسخ داد: على بن ابى طالب آن لباس‏ ها را در زمانه ‏اى مى ‏پوشید که پوشیدن چنان لباس هایى عیب شمرده نمى ‏شد. و اگر در چنین زمانه‏ اى، چنان لباسى مى ‏پوشید انگشت نماى خلق مى ‏شد. در حالى که بهترین لباس هر زمان، لباس مردم اهل آن زمان است. جز آن که قائم ما وقتى قیام کند لباس (زبر و خشن و آزار دهنده) على را بر تن خواهد کرد، و بر سنت و سیره او خواهد بود.»



در این روایت شریف از کلام امام صادق علیه‏ السلام استفاده مى ‏شود که «پشمینه پوشى» در عصر رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم و على علیه‏ السلام رایج بوده، و به همین جهت، عیب شمرده نمى‏ شده است. اما به مرور و در اثرسیاست ‏هاى غلط خلفاى بنى امیه،مسلمانان به تدریج از سنت‏ هاى نبوى و علوى فاصله گرفته، و دیگرآن سنت ‏ها را عیب مى‏ شمرده ‏اند. و به همین دلیل بوده است که ائمه پس از على و حسن علیهم االسلام به صورت پنهانى سنت «پشمینه پوشى» را تداوم مى‏ بخشیده‏اند. در هر حال با مطالبى که عرضه شد، این مطلب به اثبات رسید که «پشمینه پوشى» یکى از حلقه‏ هایی است که پیوند و اتصال "صوفیه حقه" را به ائمه اطهار علیهم ‏السلام و شاگردى آنان را نزد ایشان علیه‏ السلام محرز و حتمى مى‏ سازد. شاید در فرصت ‏هاى آینده تمامى روایات مربوط به «پشمینه پوشى» ائمه اطهار علیهم‏ السلام را به صورتى مستقل بر روى وبلاگ خود قرار بدهم. در نوشتارهای بعدی ، حلقه های دیگر پیوند و اتصال صوفیه به اهل بیت (ع) را که ثابت می کنند تنها و تنها صوفیه حقه ، شیعه واقعی و حقیقی محسوب می شوند و دیگرانی که ادعای تشیع دارند – حداکثر – محب اهل بیت (ع) ، آن هم با احتساب اینکه در ادعای دوستی خود صادق باشند ، هستند می پردازیم. حلقه بعدی که با اتکا به آیات و روایات به آن خواهیم پرداخت حلقه شریف " ذکر قلبی " است .



و السلام على من اتبع الهدى



سحر المبارک 25/10/1386

تاریخ ویرایش نو: 8/10/1390





1.نهج البلاغه/خ192

2.همان/خ160

3.کافی/ج2/ص450

4.امالی طوسی/ص531/ح1163

5.همان/ص539/ح1162

6.وسایل الشیعة/ج3/ص345/ح13

7.کنزالعمال/ح7797

8.بحارالانوار/ج79/ص314/ح14

9.همان/ص312/ح14

10.حدید/16: آیا وقت آن نرسیده است که قلب های مومنان برای ذکر الهی وآنچه از جانب حق نازل شده است خاشع شود.

11.چهل حدیث/امام خمینی/ص293

12.آداب الصلوة/امام خمینی/ص30

13.میزان الحکمة/ج11/باب اللباس

14.قرب الاسناد/ص357/ح1277

15.بحارالانوار/ج79/ص312/ح14

16.کافی/ج6/ص442

17.مکارم الاخلاق/ج1/ص251/ح746

18.همان/ص220/ح648

19.عیون اخبارالرضا(ع)/ج2/ص178/ح1

20.الغیبة للطوسی/ص246و247/ح216

21.بحارالانوار/ج83/ص222/ح8

22.کافی/ج6/ص444/ح15

 

No comments:

Post a Comment