سایه یزدان بود بندۀ خدا
مرده او زین عالم و زندۀ خدا
دامن او گیر زوتر بی گمان
تا رهی در دامن آخر زمان
«کیف مدّ الظّلّ»(1) نقش اولیاست
کو دلیل نور خورشید خداست
اندرین وادی مرو بی این دلیل
«لا احبّ الآفلین»(2) گو چون خلیل
رو ز سایه آفتابی را بیاب
دامن شه شمس تبریزی بتاب
ره ندانی جانب این سور و عٌرس(3)
از ضیاء الحق حسام الدّین(4) بپرس
ور حسد گیرد تو را در ره گلو
در حسد ابلیس را باشد غلو
کو ز آدم ننگ دارد از حسد
با سعادت جنگ دارد از حسد
عقبه ای(5) زین صعب تر(6) در راه نیست
ای خنک آنکش حسد همراه نیست
این جسد خانه حسد آمد بدان!
از حسد آلوده باشد خاندان
گر جسد خانه حسد باشد و لیک
آن جسد را پاک کرد الله نیک
چون کنی بر بی حسد ، مکر و حسد
زان حسد دل را سیاهی ها رسد
خاک شو مردان حق را زیر پا
خاک بر سر کن حسد را همچو ما
(مثنوی معنوی/دفتر اول/قصه دیدن خلیفه لیلی را/با حذف ابیاتی)
************************** **
(1)خداوند چگونه سایه ها را بسط داد؟(فرقان/45)
(2)غروب کنندگان را دوست ندارم(انعام/76)
(3)غذایی که در میهمانی می دهند.مهمانی پس از عروسی
(4)حسام الدین چلبی ارموی ، از مریدان برگزیده و جانشین مولانا که مثنوی به خواهش او سروده شد و در 683 در قونیه خرقه تهی کرد.
(5)گردنه ، راه سخت کوهستانی
(6)سخت تر ، دشوار تر
No comments:
Post a Comment