Saturday, January 11, 2014

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) ، آلت دست فتنه جویان




 
بر اساس روایتی که علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل فرموده است: «رسول خدا(ص) سپاهى را به جنگ دشمن فرستاد. هنگامى كه از جنگ برگشتند، به آنها فرمود: آفرين بر كسانى كه جهاد كوچك را انجام دادند ولى جهاد اكبر هنوز بر آنها واجب است. گفته شد: يا رسول اللّه! جهاد اكبر كدام است؟ پیامبر فرمود: جهاد با نفس.»(1)در این حدیث نبوی جهاد با نفس بزرگتر و عظیم­تر از جهاد با دشمنان دین قلمداد شده است. این امر جهاتی دارد: 1ـ در جهاد اصغر چون جامعه از تب تهدید دشمن ملتهب است و جوّ و فضای عمومی جامعه، جوّ و فضایی آشفته است و همه طبقات جامعه درگیر آن هستند، دل­کندن از جان و عازم جبهه­های نبرد شدن در کنار مردم دیگر، آسان تر است. 2ـ جهاد اصغر در مدت زمانی معیّن و محدودی رخ می دهد و تحمل مصایب آن آسان تر است. 3ـ در جهاد اصغر، در صورت شهادت، بهشت و نعمت­های آن در انتظار فرد است و در صورت پیروزی، افتخارات و عناوین رنگارنگ و این خوشایند نفس است. 4ـ در جهاد اصغر چه بسا مسلمان در دید مردم، مجاهد محسوب شود ولی نفاق یا نیت­های آلوده در دل داشته و با وجودی سراسر آلوده وارد نبرد مقدس شود. 5ـ آن حالت شور و شوق خود را به خاطر خدا در خطر انداختن، بلافاصله پس از اتمام جهاد اصغر فروکش می­کند و چه بسا نفس در یک تغییر و سقوط ناگهانی به دنبال جمع­آوری عناوین و غنائم بیافتد و خدا به حاشیه رود. 6ـ چون مجاهد به جهاد اصغر از حواس و مشاعر باز باطنی و قلبی بهره­مند نیست، ممکن است که سران سیاسی جامعه به راحتی او را فریب دهند و وانمود کنند که او را به جهاد مقدس می­فرستند در حالی که نیت آنها حفظ حکومت خود و گسترش جاه­طلبی­ها و بهره­مندی از مطامع نفسانی باشد. مانند مسلمانانی که در دوره خلفای اموی و عباسی و عثمانی و... فریب خورده و به گمان انجام جهاد و جلب رضایت الهی و رسیدن به جایگاه­های آسمانی و بهشتی، در خدمت مطامع نفسانی سران سیاسی و نظامی بودند و راهی دوزخ نفس ظلمانی و سیاه آنان شدند. 7ـ مجاهد جهاد اصغر باید بمیرد یا کشته شود تا جایگاه آسمانی خود را ببیند و وارد آن شود، به همین جهت امکان دارد با شک و دو دلی نبرد کند. مانند آن مجاهدی که در جنگ صفین در صف علی(ع) و برای او نبرد می­کرد اما به دلیل همین شک و تردید از او پرسید: من مانده­ام حیران که تو بر حق هستی یا معاویه؟ در حالی که در جهاد اکبر به خاطر بهره­مندی مجاهد این جهاد از مشاعر و حواس باطنی و قلبی باز، وی ابتدا و در حالی که در قید زندگی این جهانی است، جایگاه خود را به کمک قدرت شهودی که خداوند به او عطا کرده است، می بیند و بعدها، پس از مرگ، راهی جایگاهی می­شود که پیش از این دیده و شهود کرده بود.
اینها از جمله آسیب­هایی است که جهاد اصغر با آنها همزاد است و مجاهد از وجود آنها رنج می­برد، در حالی که هیچ یک از این آسیب­ها متوجه جهاد اکبر نیست.
جهاد اکبر به صورت انفرادی انجام می­شود و در طی انجام آن جوّی ملتهب وجود ندارد که مجاهد جهاد اکبر را درگیر کند و به حرکت بیندازد. مدتش کوتاه نیست بلکه به درازای عمر مجاهد است و... به همین شکل هیچ یک از آسیب­های جهاد اصغر شامل حال جهاد اکبر نمی شود. به همین جهات و شاید به جهاتی دیگر که بر اینها افزوده می­شوند، جهاد اکبر بزرگتر و ارزشمندتر از جهاد اصغر است و مجاهد و شهید این جهاد، بزرگتر و ارزشمندتر از مجاهد و شهید در جهاد اصغر است.

اینک به تبیین مختصر جهاد اکبر می­پردازیم: جهاد اکبر، جهاد با نفس است و اگر مجاهد اکبر در این جهاد از توفیقات الهی بهره­مند باشد، در آن پیروز شود و نفس خود را بکُشد، از چاه نفس امّاره و لوّامه و از قید حجاب­های ظلمانی بیرون می­آید و با تابش انوار الهی، مظهر اسماء و صفات الهی از جمله مظهر اسم شریف «الشهید» می شود. خداوند در قرآن خود را بارها با این اسم نامیده است. از جمله: «قُل یا اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرونَ بِآیاتِ اللهِ وَ اللهُ شَهیدٌ عَلی ماتَعمَلونَ»(2): «بگو ای اهل کتاب! چرا به آیات الهی کفر می­ورزید در حالی که خداوند شاهد اعمال شما است؟» همانطور که ملاحظه می­شود، در اینجا شهید در معنای شاهد به کار برده شده است. وقتی می­گوییم: خداوند شهید است، یعنی خداوند شاهد است، می­بیند و مشاهده می­کند.

واژه و اسم شهید در قرآن در مصادیق انسانی هم در معنای شاهد به کار رفته است. مانند: «فَکیفَ اِذا جِئنا مِن کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیداً»(3): «پس چگونه است وقتی که از هر امتی شاهدی می­آوریم و تو را نیز بر آنان شاهد خواهیم آورد!؟»
پس بنا بر نقل الهی، پیامبر اکرم(ص) نیز بدون شهادت ظاهری در جهاد اصغر، از دیدگاه الهی شهید محسوب شده است. یعنی پیامبر(ص) زنده بوده و در میان دیگران زندگی می­کرده و در عین حال از دیدگاه الهی شهید محسوب می­شده است. این به معنای شهادت در جهاد اکبر است که معنای برخورداری او از شهود بالاتر و برتر در وجود مقدس را می­دهد. بنابراین، سالک و مؤمنی که پس از مجاهده با نفس و گذر از قید حجاب­های ظلمانی وارد عالم نور می­شود، به شهود برتر و بالاتری دست پیدا می­کند که نتیجه­اش مظهریت وی برای اسم شریف «الشهید» است. چنین سالکی در عین برخورداری از زندگی دنیایی، در بارگاه الهی شهید محسوب می­شود. چنین کسی از مقام شهادت در جهاد بزرگ بهره­مند است و شهادت در جهاد کوچک برای وی امتیاز و مقام بالاتری به حساب نمی­آید.
بهترین دلیل برای درستی این مطلب این است که پیامبر اکرم(ص) و تعدادی از اهل بیت او(ع) در جهاد اصغر به شهادت نرسیده­اند. پس اگر شهادت در جهاد اصغر را تا این پایه که عده­ای تلقی می­کنند، مهم بدانیم و آن را امتیازی بی­بدیل در نظر بگیریم، با این مشکل حل­ناشدنی مواجه می­شویم که چرا خدای تعالی این امتیاز و مقام بی­بدیل را از پیامبر خاتم(ص) و تعدادی از اولیا و اهل بیت او(ع) دریغ کرده است!؟ اگر مقام شهادت در جهاد اکبر را برای فاطمه زهرا(س) در نظر بگیریم و معتقد باشیم او از عالی­ترین مراتب شهود بهره­مند بوده است اما بر اساس برخی از منقولات معتبر، شهادت در جهاد اصغر را برای ایشان در نظر نگیریم و بر اساس همان روایات، معتقد باشیم ایشان رحلت کرده­اند، به مقام ایشان جسارت و توهین کرده­ایم؟ اگر چنین اعتقادی را داشته باشیم در این صورت بالاترین جسارت را خواسته یا ناخواسته به ساحت مقدس پدر بزرگوار ایشان که قطعاً در جهاد اصغر شهید نشده­اند، کرده­ایم! آنگاه چگونه از عهده پاسخگویی به خداوند و شرمندگی در محضر رسول خدا(ص) برمی­آییم؟ آیا فاطمه زهرا(س) واجد امتیاز و مقامی بی­بدیل بوده که پدر بزرگوارش از آن محروم مانده است؟ این چه منطق ناروا و چه اعتقاد باطلی است!؟ آیا در اعتقادات بزرگانی از مورخان ، از میان علمای شیعه که رحلت آن حضرت را به دلیل تردید در یک مسأله تاریخی، به صورت شهادت قبول نکرده­اند، خللی وارد می­شود و از مذهب شیعه خارج می­شوند؟ آیا استاد دانشمندی همچون مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی که در اعتقاد وی به مذهب تشیّع و علم وی به تاریخ تشیع تردیدی نیست ولی در کتاب "زندگی حضرت فاطمه زهرا"(4)  فقط درباره مصائب آن حضرت آن هم به طریق سوال سخن می گوید ولی چیزی درباره شهادت ایشان توسط کسی یا کسانی نمی گوید، جسارت به مقام آن حضرت کرده است؟ آیا قصد فتنه جویان حق طلبی است یا ایجاد تشویش، آن هم در زمانه ای که این قبیل اختلافات دامن گیر عالم اسلام و ایجاد تفرقه میان مسلمین شده است؟
چند تن به تحریک سایتی مغرض و فتنه­جو که دائماً در اندیشه باطل تحریک فقرا است و در این کار سابقه­ای طولانی دارد، بر سر سخنرانی حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده، مجذوبعلیشاه، ـ روحی فداه ـ در تاریخ صبح پنح شنبه 28/6/1392 با تحریف فرمایشات ایشان، به خیال خود سعی کرده­اند جنجالی عمدی به راه اندازند مبنی بر این که ایشان با عدم اعتقاد به شهادت ظاهری حضرت فاطمه زهرا(س) به ایشان جسارت کرده­اند و آنگاه عقده­های فروبرده در سینه خود را در قالب سخیف­ترین کلمات که در حق خودشان صادق است، به ایشان روا داشته­اند که همگی از افتادن آنها در وادی جهل مرکب و صفات ذمیمه اخلاقی حکایت می­کند که اگر اهلش بودند باید با جهاد اکبر با آن مبارزه می کردند.
متأسفانه امام جمعه محترم گناباد نیز که در زیّ روحانیت و مقام قضاوت قرار دارند ، و باید ابتدا به حکم صریح قرآن «إذا جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَیَّنوا»(5): «اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید»، عمل می­کرد و حقیقت امر را از غیر فاسقین جویا می­شد، خلاف امر الهی رفتار کرده و خود را آلت دست توطئه­گران ساختند! در حالی که سخنان کوتاه قطب معظّم دراویش نه تنها جسارت و توهین به ساحت نورانی فاطمه زهرا(س) نبوده بلکه تبیین کننده شأن والای حضرت(س) و مبتنی بر مقدمه­ای است که در زمینه جایگاه جهاد اصغر و اکبر در اسلام و از دیدگاه قرآن و اهل بیت رسول(ع) آوردیم.

ایشان در سخنرانی مذکور،  نخست از اینکه در دهه­ های اخیر، واژه شهید به هر کسی از جمله کسانی که در تصادفات کشته می­ شوند، اطلاق می ­شود؛ به حق انتقاد کرده و فرموده ­اند: «یکی هم لغت شهید است. در مورد شهید خیلی بحث­ ها کرده ­اند. متأسفانه کسانی که باید خودشان حیثیّت، اهمیت و مصداق این لغت را حفظ کنند، این کار را نمی­کنند. به هر فردی که در تصادف ماشین هم کشته شود، شهید می­گویند. این برای آن شخص اجری فراهم نمی­کند، بلکه لغت شهید را کم­ارزش می­کند و حتّی ممکن است آن شخص را بد هم بکند.»(6)

آنگاه بیانی ایراد فرموده­اند که بر خلاف تبلیغات هوچیگران، نه تنها مایه وهن حضرت فاطمه زهرا(س) نبود، بلکه تبیین کننده شأن والای ایشان نیز بود. ایشان در ادامه انتقاد به کاربرد بی­رویه و نابه جای واژه شهید، از اینکه این واژه مقدّس اخیراً کم­مایه شده و بی­جا به کار می­رود و با همان قدر ارزشی که برای کشته­شدگان حوادث رانندگی و سوانح هوایی استفاده می­شود، برای کسی چون فاطمه زهرا(س) هم به کار برده شده و در تقویم­ها نوشته شده است؛ اظهار ناخرسندی کردند و فرمودند این کار از اجر و ارزش والای شهید کم می­کند. ایشان به عنوان تأیید این مطلب به قول یکی از دوستان خود استناد کرده و فرموده­اند: «مثلاً یکی از دوستان سابق من که مرد مسلمان و خیلی معتقدی بود، تلفن زد و از من پرسید: تقویم امسال را دیدی؟گفتم: بله. گفت دیدی نوشته شهادت حضرت فاطمه(س)؟ خب، این طور از اجر شهید کم می­شود.»(7)
ایشان سپس منظور مورد نظر خود از واژه شهید را اینگونه تبیین کردند: «برگردیم به اینکه منظور از شهید چه کسی است؟ در یک آیه قرآن راجع به رؤیت هلال ماه رمضان، می­فرماید: "فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ"(8)کسی که شهر را شاهد است، روزه بگیرد، یعنی [ماه را] ببیند. یعنی کسی بدون نگرانی و با علم به اینکه کشته می­شود، جانش را می­گیرد کف دستش و [به جهاد] می­آید، این شخص را شهید می­گویند. اگر این [شخص] را شهید بگیریم، خیلی اشخاص کمی [مشمول] هستند و البته به این دلیل خیلی­ها را باید شهید بگوییم و حال آنکه در تاریخ به آنها شهید نمی­گویند.»(9) پس از دیدگاه ایشان، منطبق بر دیدگاه قرآن و اهل بیت رسول(ع)، شهادت در جهاد اکبر اصل است. شهید این جهاد، با ارزش­تر است. شهیدی است که با کشتن نفس و هواهای نفسانی خود و با عبور از حجاب­های ظلمانی وارد عوالم نورانی شده، از شهودی بالا و در مقیاس اهل بیت رسول(ع)، از عالی­ترین مراتب شهود برخوردار شده و به شهود وجه الله در مجالی و مراتب متنوع آن نائل آمده است. این در حالی است که تاریخ به این شهیدان شاهد، شهید اطلاق نمی­کند.

ایشان به حق، این شهادت و این مقام را برای فاطمه زهرا(س) قائل شده اند و از اینکه چنین شهید بزرگواری را ـ که البته تاریخ به آنها شهید اطلاق نکرده است، حال آنکه شهیدان بزرگتر و برتر، ایشان و امثال ایشان هستندـ در کنار کسانی که در عرف امروزه، نابجا به آنها شهید اطلاق شده است، انتقاد کرده­اند و فرموده­اند: با این کار «اجر شهید کم می­شود.» یعنی وقتی به هر کسی که دلتان می­خواهد شهید (در جهاد اصغر) می­گویید و آنگاه همین واژه را برای شهیدی همچون حضرت فاطمه زهرا(س) که مقدّم بر شهدای جهاد اصغر، شهید در جهاد اکبر است و از عالی­ترین مراتب شهود وجه الهی بهره­مند بوده است نیز به کار می­برید، در واقع گویی تلاش کرده­اید تا اجر شهید بزرگ و بزرگواری مانند فاطمه زهرا(س) را کم کنید. ایشان در ادامه، بیاناتی فرمودند که متأسفانه هوچیگران آن را به عمد نقل نکردند چون روشن کننده مجموع فرمایشات ایشان است. ایشان در پایان این بیانات باز هم تأکید فرموده­اند که حضرت فاطمه(س) را در هر صورت شهید می­دانند که پس از آنکه ریاضات و سختی­های زمان پدر و روزگار پس از پدر را تحمل کردند، از شهود بالاتر و عالی­تری بهره­مند شدند و جایگاه اُخروی خود را به رأی العین مشاهده فرمودند و مظهر اسم شریف «الشهید» خداوند شدند. برای چنین شخصی با چنین مقامی، شهادت یا عدم شهادت در جهاد اصغر مساوی و بالسّویه است و امتیاز و مقامی محسوب نمی­شود: « حالا اینطور شده که هر کسی در راه اسلام زحمت کشید و جانبازی کرد، هر وقت بمیرد به او شهید می­گویند، یا در صورتی که از آن زجرها بمیرد. [این] همین [است] که من گفتم. گفتم با آن زجرهایی که حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پیغمبربزرگوار (ص) کشیدند، توهین­هایی که به حضرت(س) و علی(ع) شد، در اثر همان­ها رحلت فرمودند. در واقع در حال تحمل شمشیرها و نیزه­های دشمنان بودند و در اثر همان رحلت فرمودند. در این صورت ایشان هم شهید است. ما یقین داریم که فاطمه(س) شهید بود. یعنی مقام خودش را در آن دنیا دید و مشتاق به رفتن بود.»(10)
حکایت مطلبی که مغرضان آشوب­طلب با تحریف کلام حضرت آقای مجذوبعلیشاه به ایشان نسبت دادند، مشابه حکایت یهودیانی است که خداوند در قرآن مجید می­گوید: «مِنَ الَّذینَ هادوا یُحَرِّفونَ الکَلامَ عَن مَواضِعِه»(11): «برخی از یهود سخنان را از مواردشان تحریف می­کنند.» قصد آنها در باطن همچون یهودیان زمان پیامبر(ص) تشویش اذهان عمومی مسلمین است.
چنان سخنانی را هیچ مسلمانی اعمّ از شیعه و سنّی نه گفته و نه می­گوید، چه رسد به بزرگان عرفا در طریقه نعمت­اللهی گنابادی که در شأن معصومان(ع) اعتقادی تام دارند و آثار و اقوال و کردارشان شاهد این مدعاست. چنانکه سال­هاست – از جمله امسال- که مجلس سوگواری به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) در منزل حضرت آقای مجذوبعلیشاه برگزار می­شود. کسانی که جویای حق هستند، بهتر است برای درک بهتر دیدگاه عمیق حضرت آقای مجذوبعلیشاه درباره شأن و جایگاه والای حضرت فاطمه زهرا(س)  به ده­ها سخنرانی ایشان به مناسبت­های مختلف درباره مقام حضرت زهرا(س) مراجعه کنند تا کذب ادّعا و اتهامات دروغگویان بر ایشان برملا شود. چقدر شاعر نیکو سخن گفته که : "مه فشاند نور و سگ عوعو کند/هرکسی بر طینت خود می تند"


1.   این حدیث در منابع موثق روایی از جمله وسائل الشيعه (ج 11، ص 124) آمده است.
2. سوره آل عمران، آیه 98.
3. سوره نساء، آیه 41.
4.زندگی فاطمه زهرا/دکتر سید جعفر شهیدی/ص145
5. سوره حجرات، آیه 6.
6.   سخنرانی حضرت آقای دکترنورعلی تابنده، مجذوبعلیشاه، صبح پنجشنبه 28/6/1392، مجلس آقایان.
7.همان.
8. سوره بقره، آیه 185.
9.همان سخنرانی.
10.همان.
11.سوره نساء، آیه 46.

No comments:

Post a Comment