Friday, May 24, 2013

بدگویی به جای نقد در همایش انصار حزب الله

هو

121


آقای سید عباس نبوی در همایش سراسری

مسئولان و رابطان انصار حزب الله کشور سخنانی

تحت عنوان : «جریان انحرافی ، بر ضد شریعت

نظریه پردازی می کند» ایراد کرده است و ضمن

پرهیز از نام بردن از نام بنده و مقاله : «شریعت ،

اصالت هدایتگرانه ندارد» از بنده که در 5 شماره

در فیس بوک و وبلاگ های بنده منتشر شد ، به

صورت کلی به محکوم کردن بنده و صوفیه پرداخته اند.

نکته ای که در این سخنرانی جلب توجه می کند این

است که وی نیز مانند دیگر مخالفان صوفیه که در

این مدت به بنده و مقالاتم حمله کرده اند هیچگونه

نقدی را متوجه مقاله بنده نکرده و تنها به بدگویی از

صوفیه پرداخته است که صوفیه شریعت را از طریقت

جدا می دانند و .......

کسانی که سلسله مقالات : «شریعت ، اصالت

هدایتگرانه ندارد» از بنده را خوانده اند می دانند که

مدعای مقاله فوق جدایی شریعت از طریقت نیست.

مدعای مقاله فوق این است که شریعت به تنهایی و

بدون تلفیق با طریقت ، اصالتی در صراط مستقیم

هدایت ندارد.بنابراین علما و فقهایی که مدعی تولیت

دین و شریعت محمدی هستند تا قدم در طریقت علوی

نگذارند و به شهود وجه الله ذوالجلال و الاکرام بار نیابند

و ارتباط بی واسطه با خداوند برقرار نکنند و احکام را از

ذات الهی دریافت نکنند ، تولیتشان صحیح نیست و نظرات

و فتاوای آن ها هیچگونه هدایتی را برای مقلدان و پیروان

به ارمغان نمی آورد.

این سخنرانی در شماره 721 نشریه : «یا لثارات الحسین»

در تاریخ یکم خردادماه 1392 منتشر شده است!

 

Thursday, May 16, 2013

این مثلا نقد علمی را بخوانید!!!!

در سایت : «پایگاه جامع فرق ، ادیان ، مذاهب»!!!!!!
که سایتی ضد تصوف است مقاله : «نقدی بر
مصاحبه شیخ حسین انصاریان علیه تصوف و
بزرگان آن» نوشته اینجانب مثلا به نقد کشیده
شده است.لطفا اصل مقاله بنده و این نقد را بخوانید
و کمی تفریح کنید :

«درخصوص بی منطقی و نا معقولی صوفیان زیاد بحث شده است. اما مطلبی در سایت مجذوبان از شخصی بنام علیرضا عرب، منتشر شد که بار دیگر بر این ذهنیت صحه گذاشت!

نامبرده درمقام نقد مصاحبه ای است که با آقای حاج حسین انصاریان (خطیب معروف) شده، که ایشان در آن مصاحبه با تکیه بر آیات و روایات بنیان صوفیه را سست و بی اساس دانسته اند.

علیرضا عرب در این نقد با تهمت به امام خمینی (ره) ایشان را شیفته ی بزرگان تصوف معرفی می کند!

جناب عرب، شما که خود را محقق و مولف می دانید و دیگران را به تحقیق فرا می خوانید؛ وقتی می خواستید به امام بزرگوار برچسب صوفی بزنید؛ آیا با این بیانات صریح و صوفی کُش امام رو برو نشدید که درباره ی مدعی عرفان صوفی فرمودند: (( آن که خود را مرشد و هادی خلایق می داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره صاف و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ « مجذوب علیشاه » یا « محبوب علیشاه » حال جذبه و حب دست می دهد.))

امام (ره) در ادامه بیان خود می فرماید : (( ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله، گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پیوند شده، یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت دانسته؛ بلکه وقاحت را گاهی از حدّ گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته، این نیز از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است.)) (1)

جناب عرب شما در بخش دیگری از نقد خود با تفسیر به رای آیاتی از سوره ی مبارکه ی صافات (167 تا 169) بیان داشته اید که: ( قرآن راه وصول به عالی ترین نقطه کمال را که عبارت از مقام «مخلصین» (با فتحه حرف لام) می باشد برای همه باز می داند و معتقد است که حتی مشرکان در صورتی که به قرآن عمل کنند به این مقام منیع می رسند)!. (2) این نظر شما مورد تایید کدام یک از مفسران قرآن است؟ یا خود داعیه ی مفسّر بودن دارید؟

شما در آخر عرایض نا معقول خود، این عالم بزرگ را توصیه به دقت در آیات قرآن کرده اید، در حالی که این سفارش شما سزاوار امثال نور علی تابنده، قطب خارج تحصیل کرده ی خودتان است که نحوه ی قرائت قرآن وی موجب دلگرمی کودکان مکتب نرفته شده است!»

نویسنده محترم را به کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه
علمای متاخر شیعه» و نیز مقاله : «امام خمینی و تصوف»
و نیز مقاله ای که در نقد مصاحبه آقای عبدالرحیم بیرانوند
نوشته ام ارجاع می دهم تا نظر آقای خمینی را در باره
مکتب تصوف و بزرگان آن دریابد و با نقل سلیقه ای گوشه ای
از مطالب وی اقدام به عوام فریبی نکند.ضمن آنکه مکتب
تصوف به تاییدهای آقای خمینی و هیچکس دیگری نیازی
ندارد.حق ، حق است.چه تاییدش کنند چه تکذیبش.اگر
بنده کتاب و مقالاتی در باره نظر وی در زمینه تصوف نوشته ام
بخاطر آن بوده است که کسانی که وی را قبول دارند راهشان
به سوی حق و حقیقت باز شود.
یا علی!