Friday, April 19, 2013

تامّلی در سوره فلق



                    
 «قل اعوذ بربّ الفلق*من شرّ ما خلق*و من شرّ غاسق اذا وقب*و من شرّ النّفّاثات فی العقد*و من شرّ حاسدا اذا حسد»

«بگو : به پروردگار سپیده دم پناه می برم*از شرّ هر چیزی که آفریده است*و از شرّ تاریکی وقتی تاریک می شود*و از شرّ کسانی که در گره ها می دمند*و از شرّ حسود وقتی حسادت می ورزد»

هر آنچه مایه گمراهی و بیرون افتادن از صراط مستقیم و اسارت در پشت حجاب های ظلمانی و محرومیت از شهود نور وجه الله شود از دیدگاه قرآن «شرّ» است.به همین جهت ، خداوند به پیامبر(ص) امر می کند تا از شرّ آن ها به او پناه ببرد.نخستین چیزی را که خداوند در اینجا به پیامبر خویش دستور می دهد تا از شرّ آن به او پناه ببرد ، مخلوقات و آفریده ها هستند.مخلوقات دارای دو جنبه وجودی هستند : جنبه وجه الخلقی ، جنبه وجه الحقی.یعنی هر مخلوقی دو رو دارد.رویی به سوی خلق و آفرینش و رویی به سوی حقّ.مخلوقات و آفریده ها از آن رو که روی به سوی خلق دارند حجاب روی حق و مانع از شهود نور وجه حق می شوند و از آن رو که روی به سوی حق دارند آیینه بازتاب دهنده جمال و جلال الهی هستند.مخلوقات ، اگر به جنبه وجه الخلقی یکدیگر توجه کنند و چشمان حجاب سوراخ کن نداشته باشند تا از حجاب وجه الخلقی یکدیگر عبور کنند نمی توانند به جنبه وجه الحقی همدیگر نگاه کنند و بنابراین نمی توانند به شهود نور حق در آیینه وجود همدیگر بپردازند.جنبه وجه الخلقی اشیا و آفرینش ، سراب کثرات را ایجاد می کند و توهّم استقلال وجودی مخلوقات را از ذات حق به نمایش می گذارد اما جنبه وجه الحقّی اشیا و موجودات و آفرینش ، آیینه ای است که جمال و جلال حضرت حق و وجه الله ذوالجلال و الاکرام را بازتاب می دهد و عالم وحدت را که در آن دوئیّتی متصور نیست ایجاد می کند.درگیری علما و فقها با صوفیه در زمینه نظریه «وحدت وجود» و «توحید در وجود» که صوفیه بزرگ و بزرگوار آن را مطرح و تبیین کرده اند ، ناشی از عدم درک آن ها از این نظریه به شرحی است که ما آن را بطور مختصر آوردیم. شهود وحدت وجود و توحید در وجود ، نصیب کسی می شود که با بیعت با یک ولیّ الهی و تحمل ریاضت های شرعیه در تحت ولایت او ، از حواس و مشاعر قلبی و باطنی باز بهره مند شده است و می تواند به مدد آن ها از حجاب ظلمانی جنبه وجه الخلقی اشیا و موجودات ؛ و در واقع از توهم استقلال وجودی اشیا و موجودات که عین شرک محض است عبور کرده و به تماشا و شهود و مشاهده جنبه وجه الحقی اشیا و موجودات که نمایشگر عالم وحدت و توحید است می نشیند.چنین کسی در ورای حجاب وجه الخلقی اشیا و موجودات ، یک وحدت فراگیر و توحید همه جانبه را شهود می کند که بازتاب دهنده صمدیّت خداوند و مظهر آیات شریفه «قل هو الله احد*الله الصّمد» است.علما و فقهایی که وارد در طریقت تصوف نشده اند و به سلوک عملی الی الله نپرداخته اند ، به دلیل عدم بهره مندی از چنین شهودی است که در پس حجاب وجه الخلقی اشیا و موجودات و در پس حجاب کثرات محجوب می مانند و تصور می کنند که صوفیه معتقدند که نعوذ بالله ، «سگ هم خدا است».یعنی به دلیل عدم بهره مندی از حواس و مشاعر باز قلبی و باطنی و عدم شهود و مشاهده جنبه وجه الحقی اشیا و موجودات ، نظریه «وحدت وجود» و «توحید در وجود» صوفیه را با تماشای جنبه وجه الخلقی اشیا و موجودات تفسیر می کنند.به همین جهت در وادی تفاسیر اشتباه از این نظریه عالی و راقی می افتند و گمان می کنند که نتیجه این نظریه این است که صوفیه می گویند موجودات با حفظ استقلال وجودی خود ، خدا هستند و به همین دلیل صوفیه را متهم به کفر و شرک می کنند در حالی که خود ، با اعتقادات ابتدایی خود در زمینه توحید که «خدا یکی است و دو تا نیست» در وادی شرک توحید عددی گرفتار می آیند و بویی از توحید صمدی مورد نظر قرآن نبرده اند.درست به همین دلیل است که خدای تعالی به پیامبر خویش(ص) امر می کند تا از شرّ مخلوقات به پروردگار پناه ببرد.یعنی به او امر می کند تا با عبور از حجاب ظلمانی جنبه وجه الخلقی اشیا و موجودات و جنبه کثرت آفرین و توهّم زای آن ها ، به «ربّ» که تصویر مندرج در آیینه وجودی آن ها و میوه شهود عالم وحدت است پناه ببرد.این پناه بردن به معنای تخیّلی و ذهنی و زبانی نیست که مثلا پیامبر(ص) باید می گفت : «اعوذ بربّ الفلق» تا به ربّ پناه برده باشد.تصوری که علما و فقها و پیروان دین صوری و سنّتی دارند.بلکه امر به پناه بردن به ربّ ، به معنایی است که بر شمردیم.یعنی پیامبر(ص) به مدد حواس و مشاعر باز باطنی و قلبی خویش و با عبور از حجاب ظلمانی جنبه وجه الخلقی اشیا و موجودات که خود را و استقلال خود از خداوند را نمایش می دهند به شهود و مشاهده جنبه حقانی و وجه الحقی آن ها که در آن ، موجودات عین ربط به حضرت حق و عین نیاز به او و فقر و فاقه در برابر او هستند و در حقیقت ، به شهود و مشاهده عالم توحید و ظهور ربّ می پرداخته و بدینگونه به حضرت ربّ پناه می برده است.یعنی جز او به هیچ چیزی توجه نداشته است.هیچ موجودی نمی توانسته است با فریب او ، حواس و توجه او را به خود معطوف کند.
دومین چیزی که خدای تعالی به پیامبر(ص) امر می کند تا از شرّ آن به او پناه ببرد ، ظلمت و تاریکی است.تاریکی محصول غیبت خورشید و نور است.شب که از جنس تاریکی است آفاتی دارد. عمده ترین آفت آن ، قرین بودن آن با خواب است.خواب ، یکی از عوامل غفلت از یاد خدا است و چون معمولا در شب اتفاق می افتد و انتهای شب ، سحر که موعد عشق بازی عاشقان است قرار دارد ناگزیر این عامل به عنوان یکی از بزرگ ترین و تاثیرگزارترین عوامل غفلت از خدا جلوه می کند.علاوه بر آن ، دزدان و رهزنان ظاهری و باطنی ، و صوری و معنوی در هنگام شب فعال می شوند.موجودات موذی و خطرناک ظاهری و باطنی مانند کژدم و جنّ ها هم در شب به راه می افتند و نیش های کاری خود را وارد می کنند.پیامبر(ص) دستور بیداری در شب و دستور شب خیزی داشته است :
«و من الّلیل فتهجّد به نافلة لک»(1) ، «پاسی از شب را بیدار باش!این دستوری ویژه تو است»
این شب خیزی برای پیامبر(ص) و به تبع او برای سایر عاشقان شهود وجه الله و نور وجود حضرت حق ، مهم ترین نماد استعاذه و پناه بردن به ربّ است که میوه درخواستی آن که پیامبر(ص) و سالکان عاشق شهود وجه الله مامور به درخواست آن شده اند ؛ ظهور سلطنت الهیه از جانب حق برای بنده دردمند است که این سلطنت و این «سلطان» ، ممدّ و یاریگر سالک دردمند در مسیر سلوک است و او را از شرور و بدی ها در امان نگاه می دارد :
«و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا»(2) ، «و از جانب خود برای من دلیلی یاریگر و سلطنتی کمک رسان قرار بده!»
شب هم مخلوقی است که خواب ، عبارت از اسارت در حجاب جنبه وجه الخلقی آن و بیداری و شب خیزی ، عبور هر چند موقتی و توجه به جنبه وجه الحقی آن است.
سومین شری که خداوند به پیامبر(ص) دستور پناه بردن از آن به او را به وی می دهد «دمندگان در گره ها» هستند.عواملی ظاهری و باطنی وجود دارند که در زندگی ظاهری و باطنی سالک دردمند گره یا گره ها می اندازند تا سلوک او به سوی حضرت حق را با موانعی جدی رو در رو کنند.یکی از این دمندگان در گره ها «نفس اماره» است و یکی از گره هایی که معمولا ایجاد می کند ، گریز از کار و کوشش معقول به جهت تامین معاش و گذران زندگی به بهانه توکل به خدا و در انداختن سالک به وادی دریوزگی و گدایی و کلّ بر مردم و خانواده شدن است.زیرا این خصلت ناپسند مایه ایجاد زحمت برای خانواده و مردم و هم سلوکی ها و رنجیدن آن ها یا قرض گرفتن و عدم توانایی در پس دادن آن می شود که این ها در مجموع ، موانعی جدی برای سلوک سالک ایجاد می کنند و او را حتا از وادی سلوک و از صراط مستقیم بندگی به بیرون می اندازند.مسئله گره ها و لزوم اجتناب از آن ها و اجتناب از خود تولیدی آن ها آنقدر مهم است که مشایخ طریقت ، به هنگام تشرف طالب به فقر و بندگی به او دستور می دهند تا تمام گره های ظاهری را باز کند.
چهارمین و آخرین شرّی را که خداوند در سوره فلق به پیامبر(ص) دستور به پرهیز از آن و پناه بردن از آن به او را به وی می دهد ، شرّ حسادت حسودان است.سالک در زندگی ظاهری و باطنی خویش باید به گونه ای زندگی و رفتار کند که حسادت دیگران را بر نیانگیزد.زیرا اگر او مثلا حالات خود را بروز دهد و در معرض دید دیگران قرار دهد ممکن است مورد حسادت دیگران حتا هم سلوکی های خود که فاقد آن حالات هستند واقع شود و این حسادت ها باعث شود تا آن ها در مسیر سلوک او موانعی ایجاد کنند.حداقلش این است که این حسودان که از کوتهی معرفت رنج می برند از بروز حالات سالک در توهم افتند و دلشان بشکند و خداوند را به کوتاهی در حق خود متهم کنند.این دلشکستگی و این اتهامی که به خداوند وارد می کنند موانعی جدی را در مسیر سلوک برای سالک ایجاد می کنند که باید از شرّ آن ها به خداوند پناه برد.
و اما یکی از مهم ترین نکته هایی که در سوره فلق مطرح است این است که خداوند به پیامبر خویش دستور می دهد تا از تمامی این شرور به « ربّ و پروردگار فلق و سپیده دم» پناه ببرد که این مسئله ، اهمیت فلق و سپیده دم و بیداری سحر و در امتداد آن ، بیداری بین الطلوعین را در مسیر سلوک و توفیق در سلوک به ما گوشزد می کند.یعنی پناه بردن به پروردگار از تمامی این شروری که بر شمردیم از راه بیداری سحر و بیداری بین الطلوعین صورت واقع به خود می گیرد.در این دستور سرّی هست.سرّ آن این است که چون ظاهر در باطن تاثیر دارد ، اگر به هنگام مرگ شب و تولد روز و روشنایی و نور بیدار باشیم و به یاد خداوند باشیم به تدریج آنقدر آمادگی پیدا می کنیم که شب وجودمان که عبارت از حجاب های ظلمانی باشند خواهند مرد و روز وجودمان که عبارت از طلوع وظهور پیوند ولایت و طلوع خورشید عوالم نوری وجودمان است متولد خواهد شد و به آرزوی شهود وجه الله نایل خواهیم شد و دست خواهیم یافت.    


***********************************************
1.اسرا/79
2.همان/80

No comments:

Post a Comment