Friday, January 18, 2013

هماهنگی با آفرینش در زمینه «مردم دوستی» ، رمز رشد و بالندگی


«و سارعوا الی مغفرة من ربّکم و جنّة عرضها
السّماوات و الارض اعدّت للمتقین*الّذین ینفقون
فی السّرّآء و الضّرّآء و الکاظمین الغیظ و العافین
عن النّاس و الله یحبّ المحسنین*والّذین اذا فعلوا
فاحشة او ظلموا ذکر الله فاستغفروا لذنوبهم و من
یغفر الذّنوب الّا الله و لم یصرّوا علی ما فعلوا و هم
یعلمون»(1)

«و با سرعت بسوی آمرزشی از جانب پروردگارتان
و بهشتی به پهنای آسمان ها و زمین بروید که برای
تقوا پیشگان آماده شده است*همان کسانی که در
راحتی و رنج انفاق می کنند ، و خشم خود را فرو
می خورند ، و از (گناه و اشتباه) مردم می گذرند در
حالی که (این صفات ، صفات نیکویی است و آن ها
می دانند) که خدا نیکوکاران را دوست می دارد* و
همان کسانی که وقتی مرتکب کار زشتی می شوند
یا ستمی می کنند ، خدا را یاد می کنند ، و برای
گناهانشان آمرزش می خواهند - و جز خدا کیست آنکه
گناهان را ببخشد - ، و بر کار (زشتی) که کرده اند اصرار
نمی کنند در حالی که می دانند (آن کار زشت است!)»

خدای تعالی صفاتی را برای بندگان دوست داشتنی
خود بر می شمارد که اگر دقت کنیم می بینیم این صفات
به صورت سنّت هایی طبیعی در دل طبیعت و در میان
آفرینش و آفریده ها نهادینه شده است.مثلا خورشید را
می بینیم که بر همه آفریده ها چه موحّد و چه کافر می تابد.
گیاهان سرزمین مومنان و موحدّان را رشد می دهد و
گیاهان سرزمین کافران و منکران خدای تعالی را هم رشد
می دهد.راه و زندگی و روزگار مومنان و منکران را بطور
یکسان روشن می کند.تبعیضی قایل نمی شود.دریا به
مومنان و کافران بطور یکسان روزی می بخشد.ماه در شب
راه و خانه مومنان و منکران را بطور یکسان روشن می کند.
یعنی شیوه آفرینش به اذن الهی شیوه کریمانه است
که هیچکس را محروم و محکوم نمی کند.در حقیقت ،
آفرینش با «ناس» یا همان «مردم» رابطه برقرار می کند و به
همه فارغ از ایمان و کفر می بخشد.
صفاتی را که خدای تعالی برای بندگان برگزیده و
دوست داشتی اش در آیات بالا بر می شمارد ، صفاتی
است که این بندگان را در یک هماهنگی کامل با آفرینش
قرار می دهد.در حقیقت ، رمز رشد یافتگی اینان را که
به جایگاهی دست یافته اند که مورد محبت الهی واقع
شده اند در هماهنگی آنان با روند طبیعی جهان آفرینش
و در هماهنگی با سنّت های الهی که در دل طبیعت
به ودیعه نهاده شده است می داند.همه این صفات به
نوعی در نهایت به تعامل این محبوب الهی با مردم اطراف
خودش باز می گردد و خدای تعالی توفیق رشد را اگر به
او یا آن ها داده است به خاطر آن است که او یا آن ها
در هماهنگی کامل با آفرینش ، «مردم» را می بخشند یا
به «مردم» می بخشند.خلاصه به خاطر رحمی که اینان
نسبت به «مردم» و نه لزوما «مومنان» در دل دارند خدای
تعالی آن ها را دوست می دارد و محبت خویش را شامل حال
آنان کرده است.
این صفات عبارتند از :
1.انفاق به هنگام تنگدستی و گشاده دستی
2.فرو خوردن خشم
3.در گذشتن از گناهان و اشتباهات «مردم»
4.آمرزش خواهی از ستم ها و کارهای زشت
5.عدم اصرار بر گناهان و کارهای زشت
6.توسّل به «ذکر الهی» در پروسه آمرزش خواهی
همانطور که مشاهده می شود همه این صفات به استثنای
صفت آخری ، با «مردم» و نه لزوما «مومنان» ارتباط تنگاتنگ
و ناگسستنی دارند.یعنی محسنان یا بندگان برگزیده خدا که
محبت و عشق الهی شامل حال آنان شده است ، کسانی
هستند که در حال تنگدستی و حال گشاده دستی به «مردم»
نیازمند انفاق می کند.می دانیم که صفت خشم در ارتباط
شخص با دیگران که عموم «مردم» هستند معنا پیدا می کند.
یعنی کسی بر خود خشم نمی گیرد.و در خلوت این صفت را
اعمال نمی کند.بلکه در متن جامعه و بر علیه مردم این صفت
را به کار می گیرد تا به واسطه آن ، آن ها را منکوب و تسلیم
اراده و خواست خویش کند.پس وقتی خدای تعالی فرو خوردن
خشم را عمل و صفتی پسندیده بر می شمارد به خاطر ارزش
و احترامی است که برای «مردم» و بندگان و آفریده های خود
قایل است.صفت دیگر ، گذشتن از اشتباهات «ناس» یعنی
عموم «مردم» است.یعنی بندگان برگزیده خدا که مورد
عنایات خاصه الهی هستند کسانی هستند که وقتی «مردم»
مرتکب اشتباهی می شوند از اشتباهات «مردم» در می گذرند.
در ارتباط با صفت بعدی که آمرزش خواهی و عذر خواهی از
بابت کارهای زشت خویش و ستم هایی است که احیانا
مرتکب می شوند نیز باید بگوییم که قسمتی از کارهای زشت
و ستم هایی که افراد مرتکب می شوند جنبه شخصی دارند و
قسمتی دیگر از آن ها جنبه عمومی و اجتماعی دارند و
اعمال زشت و ستم هایی را در بر می گیرند که افراد در حق
دیگران انجام می دهند.بنابراین ، آمرزش خواهی از ستم ها
و کارهای زشتی که در ارتباط با جمع ، صورت ارتکاب به خود
گرفته است از آن جهت ممدوح شمرده می شود که خدا
برای «مردم» که آفریده های او هستند حرمت و ارزش قایل
است و بندگان برگزیده و محبوب خود را ملزم به آمرزش خواهی
و عذر خواهی از این دسته از گناهان می کند.پس خدای تعالی
برای عموم «مردم» ارزش قایل است که می گوید :
«والعافین عن النّاس» ، «از مردم می گذرند»
با این صفاتی که خدای تعالی در قرآن برای بندگان محبوب
و مورد عنایت و مورد نظر خویش بر می شمارد ، مرز میان
پیروان «دین نوری» و پیروان «دین صوری» مشخص می شود.
پیروان دین صوری کسانی هستند که بیشتر به عبادت های
فردی و به جنبه های فردی دین توجه دارند و صفات اخلاقی
را در ارتباط با هم مسلکی های خود اعمال می کنند و
دارای معنا می دانند.اما دیگر مردم را که در سلک آنان
نیستند اصلا دارای ارزش و دارای حق حیات نمی دانند.هنر
آنان نماز خواندن و روزه گرفتن و قرائت قرآن و حج رفتن و ....
است که همگی برای فرد جنبه فردی دارند.اگر صفات اخلاقی
از جمله صفات مورد اشاره در آیات مبارکه را بخواهند اعمال
کنند فقط هم مسلکی های خود را شایسته می دانند و
دیگر «مردم» را صاحب ارزش و احترام نمی بینند تا این صفات
را در تعامل با آنان نیز به کار گیرند.آنچه اینک در جامعه خود
مشاهده می کنیم که عده ای که خود را تافته جدا بافته از
عموم مردم تصور می کنند و خود را مالک دین خدا و گروه
مورد عنایت خدا گمان می کنند هر چه دلشان می خواهد
با عموم «مردم» اعم از درویش و سنّی و مسیحی و یهودی
و زرتشتی و بی دین و با دین و حتا شیعیان صوری غیر هم
طیف خود می کنند و نه تنها آنگونه که مورد نظر خدای تعالی
است عموم «مردم» را نمی بخشند و به آنان رحم نمی کنند
بلکه هر روزه به «مردم» غیر همفکر خویش «مرگ» می فرستند
و همه «مردم» به جز خویش و گروه همفکر خویش را شایسته
مردن می پندارند در همین راستا قابل ارزیابی است.اینان گر چه
ابلهانه خود را مومنان مورد نظر قرآن و خدای تعالی می دانند اما
آشکارا بر خلاف اصول قرآن و رضایت الهی گام بر می دارند
و تعبیرها و تفسیرهای غلطی را از دین به خورد مردم می دهند.
در حالی که در تصوف که ارایه دهنده دین نوری است ، عشق
به عموم «مردم» و بلکه عشق به عموم آفریده ها و عموم
آفرینش مورد نظر و مورد عمل است.به قول سعدی که از
مشایخ و بزرگان صوفیه بوده است :
«عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»
یا به قول شیخ ابوالحسن خرقانی باید توجه کرد که بر سر در
خانقاه خویش نوشته بوده است :
«هر که در این خانقاه در آمد نانش دهید و از نامش نپرسید
که هر که نزد خدا به جانی بیارزد نزد ما به نانی می ارزد.»
که این اشعار و این نوشته ها حاکی از اعتقاد راسخ مکتب تصوف
است که برای نوع آدمی فارغ از اختلافات نژادی و مذهبی و ....
ارزش و احترام قایل است.
صفاتی را که خدای تعالی برای بندگان برگزیده خود بر شمرده
است آشکارا بر صوفیّه دلالت می کنند و صوفیان را به جامعه
انسانی معرّفی می کنند.به ویژه آنکه خدای تعالی یکی از
صفاتی را که برای بندگان برگزیده خود مطرح می کند آن است
که وقتی در مسیر سلوک به سوی کمال به خاطر نقص خود
مرتکب عمل اشتباهی می شوند ، «ذکرواالله» به ذکر الهی
مشغول می شوند و با اتکا به ذکر الهی آمرزش می خواهند.
و همانطور که می دانیم ، اشتغال به ذکر الهی در همه لحظات
زندگی شیوه صوفیان و جزیی جدایی ناپذیر از روش دینداری
آنان است تا جایی که به مقام کمال بار یابند و مرتکب فواحش
یعنی کارها و اعمال زشت نشوند.

************************************************************************************************************************************
1.آل عمران/133-135

No comments:

Post a Comment