Saturday, December 1, 2012

بیعت با قطب وقت ، تنها عمل واجبی است که ضامن رشد است

در یکی از پست هایی که یکی از
پیروان یک انسان محترم در شبکه
اجتماعی فیس بوک گذاشته بود
با پیروان و دوستداران او مباحثات و
گپ و گفت های دوستانه ای بر اساس
احترام متقابل داشته ام.یکی از دوستان
در باره بیعت با ولیّ زمان و اینکه آیا در
قرآن به این نکته که دست خدا بر روی
دست بیعت گیرنده و بیعت کننده قرار
می گیرد تصریح شده است یا نه پرسیده
بودند که چون پاسخ به ایشان کمی
طولانی شد و کمی جامعیت و پختگی
یافت به نظرم رسید شاید برای دیگر
دوستان و اخوان و همشیره های
گرامی ام نیز مفید باشد.
لذا آن را در اینجا نقل می کنم :

بله در قرآن بر این نکته تصریح شده
است : «انّ الّذین یبایعونک انّما یبایعون
الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانّما
ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد
علیه الله فسیوتیه اجرا عظیما»(فتح/10) ،
«همانا کسانی که با تو بیعت می کنند
قطعا با خدا بیعت می کنند.دست خدا
بالای دست آن ها است.پس کسی که
این پیمان را می شکند قطعا به زیان خویش
می شکنند.و کسی که به مفاد عهدی
که با خدا بسته است وفا کند خدا بزودی
به او پاداشی عظیم می دهد!» حقایقی
عظیم در این آیه شریفه نهفته است که
به برخی از مهم ترین آن ها در حد وسع
خویش اشاره می کنم : 1.ولیّ الهی حقیقی
کسی است که به مقام «فناء فی الله» که
صوفیه آن را به بهترین شکلی تبیین کرده اند
بار یافته باشد.زیرا تنها در مقام فناء فی الله
است که چون ذات بشری ولیّ در ذات الهی
ذوب شده و فانی شده و ولیّ هستی مجازی
خویش را از دست داده و به هستی حقیقی
الهی دست یافته است بیعت با او بیعت با
خدا خواهد بود.در هر حال و مقام دیگری جز
مقام فناء فی الله میان مدعی ولایت و خدا
دوگانگی وجود دارد و بیعت با یکی بیعت با
دیگری محسوب نخواهد شد.2.این بیعت است
که مایه رشد الهی بیعت کننده می شود و او
را به اجر و پاداش بزرگ می رساند.پس نتیجه
می گیریم که همیشه باید یک ولیّ زنده و
حاضر در جامعه وجود داشته باشد تا مردم از
طریق بیعت با او به رشد و اجر و پاداش بزرگ
برسند.به همین جهت است که خدای تعالی
سلسله هادیان را منحصر در عدد خاصی
نمی داند و آن ها منحصر به اهل بیت رسولخدا(ص)
نمی کند و خطاب به او می فرماید :
«انما انت منذر و لکلّ قوم هاد» ، «ای محمد
جز این نیست که تو یک بیم دهنده ای و
هر ملّتی یک هادی خواهد داشت» یعنی
خدای تعالی می فرماید که سلسله هادیان
تا وقتی بشر روی زمین زندگی می کند
و نیازمند هدایت است تداوم خواهند داشت
و هر زمانی و هر ملّتی یک هادی خواهد
داشت.این هادی به شیوه رسولخدا(ص)
عمل می کند.یعنی بر اساس آیه دهم
از سوره فتح که در بالا نقل کردیم ولیّ و
هادی هر زمان و هر عصر و هر دوره ای از
طریق بیعت گرفتن از طالبان هدایت آن ها
را هدایت می کند و این بیعت بر اساس
آیه شریفه مورد بحث ، حتما باید به وسیله
دست انجام شود.یعنی دست طالب راه خدا
باید به دست ولیّ وقت یا نمایندگان مجاز او
برسد و از این راه با او بیعت کنند.پس هدایت
امری نیست که با سخنرانی و نظریه پردازی
و کتاب نوشتن و کتاب خواندن حاصل شود.
این نظر و دیدگاه قرآن است و کسی که خود
را مسلمان می داند باید از آن پیروی کند.
3.تنها از راه دست دادن به دست هادی و
ولیّ زمان است که دست خدا بر روی دست
آنان قرار می گیرد و در حقیقت دست خدا یا
همان ید الله است که این بیعت را تایید می کند
و دست طالب راه خدا را می گیرد و او را
تا مقام فناء در ذات خود می کشاند و می برد.
پس تا کسی دست به دست ولیّ و خلیفه الهی
ندهد دست خدا روی دست او قرار نمی گیرد
و او را به رشد نمی رساند. 4.تنها با این بیعت
و وفای به مفاد آن است که بیعت کننده طالب خدا
و راه خدا به خدا و پاداش های بیکران او
می رسد.پس اگر کسی ولیّ زمان خود را
پیدا نکرده باشد و با او عهدی نبسته باشد
به چه چیزی می تواند وفا کند؟یا خدای ناکرده
چه چیزی را می خواهد نقض کند؟
بر اساس این آیه شریفه سخن دوستان پیرو
آقای ... نقض می شود.این دوستان می فرمایند
منظور از عهدی که باید به آن وفا کرد عهد الست
است.اما این سخن همانطور که دیدیم مبنای
قرآنی ندارد.می تواند برای خود نظری باشد.
اما موید به قرآن نیست.
5.بر اساس این آیه شریفه که به اختصار
در باره آن سخن راندیم و نیز آیات دیگر است
که صوفیه صافی مشرب معتقد به لزوم و
وجوب بیعت با ولیّ زنده و حاضر در هر زمان
برای رسیدن به رشد و تعالی هستند.
و بر اساس این دیدگاه قرآنی است که
بزرگان صوفیه از طالبان راه خدا و از طالبان خدا
بیعت می گیرند.البته این بیعت توام با تلقین
ذکر قلبی است.همان ذکری که به شکل
انحصاری در اختیار قطب وقت و از طریق او
در اختیار مشایخ او است.همان ذکری که تمام
قرآن اشاره به آن دارد و آن را از نماز
بالاتر و با ارزش تر می داند و سنت بندگی
اولیای واقعی را مبتنی بر آن تبیین می کند.
6.حرف «انّ» که از حروف مشبهة بالفعل است
و برای تاکید بر مطلب استفاده می شود در
ابتدای این آیه شریفه آمده است و خدای تعالی
به این وسیله تاکید فرموده اند که تنها از
راه بیعت با ولیّ زنده و حاضر در جامعه و
رساندن دست خود به دست او است که دست خدا
بالای دست بیعت کننده قرار می گیرد
و او را تا اعلا درجات کمال می رساند.

No comments:

Post a Comment