Thursday, September 20, 2012

قطب ، محلّ نزول و صعود ملائکه و روح است


«ینزّل الملائکة بالرّوح من امره علی من یشآء من عباده ان انذروا انّه لا اله الّا انا فاتّقون»(1)


«(خداوند) فرشتگان را به وسیله روحی از (عالم) امر خویش بر هر یک از بندگانش که بخواهد نازل می کند که : " (مردم را) بیم دهید که هیچ معبودی جز من نیست ، از من بترسید. " »



نکته هایی بس عمیق در این آیه شریفه موجود است که در حد توان به آن ها اشاره می کنیم :

1.خدای تعالی در این آیه شریفه به صراحت انحصار شکنی می کند و می گوید فرشتگان و روح را بر هر یک از بندگانش که بخواهد نازل می کند.این از طرفی پاسخی محکم به اهل سنّت است که نزول فرشتگان بر اهل بیت(ع) را قبول ندارند و آن را ویژه پیامبر(ص) می دانند و از طرف دیگر ، پاسخی محکم به متولّیان دین صوری در حوزه مکتب تشیّع است که این معانی را ویژه اهل بیت(ع) دانسته و آن را از دیگران ؛ از جمله اقطاب و مشایخ صوفیّه نفی می کنند.غافل از اینکه اگر بنا بر نفی این معانی از دیگران ، و انحصار آن به گروه خاصی باشد پس اهل سنّت هم می توانند در انحصار آن به پیامبران(ع) محق باشند.

2.«روح» در این آیه شریفه با توجّه به ضمیر «انا» که اشاره به ذات الهی دارد بیانگر مرتبه فناء ذاتی فی الله است.به عبارت دیگر ، نزول روح بر شخص به معنای رسیدن آن شخص به مقام فناء ذاتی که آخرین و عالی ترین مرتبه فناء فی الله است می باشد.به عبارت روشن تر وقتی سالک واصل به مقام فناء ذاتی می رسد در حقیقت به ادراک روح الهی نایل می شود و به چشم ذات ، ذات را شهود می کند و سلطنت بی چون و چرای الهیّه را در تمام ارکان عوالم هستی می بیند و آنگاه با عبور از مرتبه فناء مطلق فی ذات الله به مرتبه بقاء بالله در حقیقت قطب عالم امکان و خلیفه الهی به سوی خلق باز می گردد و می تواند با امتثال امر الهی مردم را بترساند و بیم دهد که خدایی جز ذات اقدس الهی وجود ندارد.تنها انذار و شهادت چنین شخصی ، انذار و شهادت حقیقی و مورد رضایت الهی است.ابتدا رسول مکرم اسلام(ص) و پس از ایشان و به تربیت و دستگیری ایشان علی و دیگر اهل بیت(ع) به توالی به این مقام منیع رسیدند و اینک در عصر غیبت ، اقطاب نمایندگی این مقام و مسئولیت را بر عهده دارند.

3.اگر «انذروا» را انذار فرشتگان و روح به آن شخص بگیریم معنا و حقیقتی که در شماره 2 مطرح کردیم تثبیت می شود. زیرا عوالم بالاتر از این عالم عوالم استعدادی است.یعنی تا کسی اهلیّت و استعداد ورود به آن ها را نداشته باشد اساسا نمی تواند وارد آن عوالم شود و آن عوالم را ادراک کند.پس وقتی روح بر شخصی وارد می شود تا به او بگوید برو و مردم را بترسان که خدایی جز او نیست در حقیقت آن شخص اهلیّت و استعداد ملاقات روح را داشته است.پس چنین شخصی همانطور که تبیین کردیم به مرتبه فناء ذاتی رسیده است.

4.و اگر «انذروا» را به معنای انذار مردم به وسیله شخصی که «روح» را ادراک کرده و در حقیقت به مقام فناء ذاتی بار یافته است بگیریم با توجّه به آنکه فعل امر : «انذروا» فعل جمع است ، بر تسلسل سلسله هادیان و عدم توقّف این سلسله پس از پیامبر دلالت می کند و چون اطلاق دارد و مقیّد به قید خاصی نشده است منحصر به خاندان اهل بیت(ع) نخواهد بود و شامل دیگران از جمله اقطاب صوفیّه هم خواهد شد.زیرا تربیت عملی ، امری تعطیل پذیر نیست و خدایی که بشر را برای تربیت و هدایت شدن آفریده است او را بی هادی و مربّی رها نمی کند.نهاد روحانیت هم که مبنای دینداریش بر تدریس ذهنی مطالب دینی و نه تربیت عملی استوار است نمی تواند نقش هادی را بازی کند و تنها می تواند در حد خود پاسخگوی مسایل شرعی مردم باشد.این حقیقتی است که بزرگان از علمای شیعه هم به آن اعتراف کرده اند.(2) اینجا است که این شعر حضرت مولانا بهتر درک می شود :

پس به هر دوری ولیّی قائم است

آزمایش تا قیامت دائم است

5.بیان الهی مبنی بر نزول : «فرشتگان و روح» بر شخص ، بیان مراتب فناء فی الله است که تا مرتبه فناء اسمایی ، فرشتگان همسفر سالک الی الله هستند و در مرتبه فناء ذاتی آن ها از دور خارج شده و روح الهی به مدد سالک می آید تا سالک ، سالک واصل شود.

6.بر اساس مطالبی که عنوان شد انذار : «لا اله الّا انا فاتّقون» می تواند یک گزارش از سوی شخص پیامبر و امام و قطب نباشد.بلکه زبان حال شخص فانی فی ذات الله باشد.یعنی چون وی در این مرتبه از فناء ، دیگر ذات و انّیّت و انانیّت و هستی مجازی و حیثیّت دروغین ندارد ، این خدا است که از زبان او سخن می گوید و شنونده بی بصیرت ممکن است با عدم ادراک حال و مقام سالک ، او را به کفر گویی متّهم کند.چنان که با حلّاج کردند.اما به واقع کفر نیست و خود عین توحید ناب است.

-----------------------------------

1.نحل/2

2.برای دریافت نظرات علمای بزرگ شیعه در این زمینه می توانید به کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متأخر شیعه» نوشته اینجانب مراجعه فرمایید.

No comments:

Post a Comment