Thursday, September 20, 2012

قطب ، آفتابی است که ابر بشریّت بر چهره کشیده است!


مولانا نصایح حضرت ختمی مرتبت(ص) به علی(ع) را نقل می کند که در ضمن آن ، حضرت(ص) به بیان شأن پیر و قطب و وظیفه مرید در برابر او می پردازد.اشارات حضرت(ص) در باره قطب در آن مقطع زمانی به وجود مقدس خود بوده است و حضرت(ص) علی(ع) و دیگران را در حقیقت دعوت به معرفت نسبت به خویش می فرموده است.
حضرت(ص) به علی توصیه می کند که گرچه شیر حقّ هستی اما به این ویژ
گی خود اعتماد نکن و به زیر سایه وجود قطب و پیر بیا.این توصیه ای به همه امت است که در هر پایه ای از علم و عبادت و عبودیّت هم که هستند باز هم باید به آن داشته خود اعتماد نکنند و خود را تسلیم قطب وقت و پیر زمان کنند.حضرت(ص) روح قطب و پیر را به مثابه سیمرغی بر بالای کوه قاف می داند که سایه اش که همان جسم و تن او باشد بر روی زمین است.حضرت(ص) می فرماید اگر تا قیامت هم او را وصف کنم نمی توانم حق مطلب را در بیان و شرح شخصیّت او ادا کنم.حضرت(ص) می فرماید قطب ، آفتابی است که خود را در پشت ابر بدن جسمانی پنهان کرده است تا نااهلان و نا محرمان او را نبینند و نشناسند.به علی(ع) توصیه می فرماید که از میان تمام عبادت ها و بندگی هایی که می شود کرد تو اطاعت از او را برای خود انتخاب کن.به علی(ع) می فرماید وقتی که پیر تو را قبول کرد خود را تسلیم بی چون و چرای او کن و نازکدل و نازک نارنجی نباش و بر سختگیری هایش صبر کن تا مبادا مانند خضر که موسی را راند او نیز تو را براند.زخم هایی که پیر می زند به قصد تربیت و تزکیه می زند.مانند آیینه ای که تا صیقل ندیده باشد آینه نمی شود.پس مرید نباید از پیر دلگیر و ناراحت شود.به بیان مولوی ،حضرت(ص) می فرماید که دست قطب همان دست خدا است و اگر او دست تو را گرفت در حقیقت ، خدا دست تو را گرفته است.حضرت(ص) به علی(ع) می فرماید نادر افرادی که به ظاهر بدون تسلیم شدن به قطب و پیر به مقصد رسیده اند باز هم از راه دور و بدون آنکه خود بدانند تحت ولایت پیر بوده اند.بعد می فرماید وقتی که پیر با غایبان و کسانی که کمر به خدمت او نبسته اند اینچنین می کند و آن ها را به مقصد می رساند و این همه محبت به آن ها می کند با حاضران نزد خود که کمر به تسلیم و خدمت به او بسته اند چه می کند؟



گفت پیغمبر علی را کای علی

شیر حقّی ، پهلوان پر دلی

لیک بر شیری مکن هم اعتمید(1)

اندر آ در سایه نخل امید

اندر آ در سایه آن عاقلی

کش نداند برد از ره ناقلی

ظلّ او اندر زمین چون کوه قاف

روح او سیمرغ بس عالی طواف

گر بگویم تا قیامت نعت او

هیچ آن را مقطع و غایت مجو

در بشر روپوش کردست آفتاب

فهم کن ، والله اعلم بالصّواب(2)

یا علی از جمله طاعات راه

برگزین تو سایه خاص اله

هر کسی در طاعتی بگریختند

خویشتن را مخلصی انگیختند

تو برو در سایه عاقل گریز

تا رهی زان دشمن پنهان ستیز(3)

از همه طاعات ، اینت بهتر است

سبق یابی(4) بر هر آن سابق که هست

چون گرفتت پیر ، هین تسلیم شو!

همچو موسی زیر حکم خضر رو!

صبر کن بر کار خضری بی نفاق

تا نگوید خضر : رو هذا فراق(5)

گرچه کشتی بشکند تو دم مزن

گر چه طفلی را کشد تو مو مکن

دست او را حق چو دست خویش خواند

تا یدالله فوق ایدیهم(6) براند

دست حق میراندش زنده ش کند

زنده چِبوَد(7) جان پاینده ش کند

هر که تنها نادرا این ره برید

هم به عون همّت پیران رسید

دست پیر از غایبان کوتاه نیست

دست او جز قبضۀ الله نیست

غایبان را چون چنین خلعت دهند

حاضران از غایبان لا شکّ به اند

غایبان را چون نواله(8) می دهند

پیش مهمان تا چه نعمت ها نهند؟

کو کسی کو پیش شه بندد کمر

تا کسی کو هست بیرون سوی در؟

چون گزیدی پیر ، نازکدل مباش

سست و ریزیده چو آب و گل مباش

ور به زخمی تو پر کینه شوی

پس کجا بی صیقل آیینه شوی


(مثنوی معنوی/دفتر اول/وصیّت کردن رسول(ص) مر علی(ع) را ...)


****************************

1.اعتماد

2.و خدا حقیقت را بهتر می داند

3.ابلیس و شیطان

4.سبقت گیری

5.برو که وقت جدا شدن است

6.فتح/10 :دست خدا بالای دست آنان است

7.چبود : چه بود

8.عطیه ، بخشش

No comments:

Post a Comment