Thursday, September 20, 2012

دین صوری و سنتی و آباء و اجدادی به درد نمی خورد!

 «در صحرا میوه كم بود. خداوند یكی از پیامبران را فراخواند و گفت: "هر كس در هر روز تنها می تواند یك میوه بخورد."
این قانون نسل ها برقرار بود و محیط زیست آن منطقه حفظ شد. دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید.مدتی بعد اما ،‌ آن جا منطقه حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت. اما هنوز هم مردم هر روز فقط یك میوه می خوردند و به دستوری كه پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود، وفادار بودند.
اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهرها و روستاهای همسایه هم از میوه ها استفاده كنند. این فقط باعث می شد كه میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند. خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت: "بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت كنند."
پیامبر جدید با پیام تازه به شهر آمد. اما سنگسارش كردند، چرا كه آن رسم قدیمی، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد…
كم كم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از كجا آمده است؟ اما نمی شد رسوم بسیار كهن را زیر سؤال برد، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها كنند. بدین ترتیب، می توانستند هر چه می خواهند، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهند. تنها ، كسانی كه خود را قدیس می دانستند، به آیین قدیمی وفادار ماندند…
اما در حقیقت، آن ها نمی فهمیدند كه دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر كنند…!»(1)

این داستان به زبانی شیرین تقابل میان دین صوری و سنّتی که روحانیت رسمی تولیّت و نمایندگی آن را بر عهده دارد و متکی و وفادار به تاریخ و روایت های سر در گم و پر ابهام تاریخی است و دین نوری و شهودی که صوفیه صافی مشرب تولیّت و نمایندگی آن را بر عهده دارند نشان می دهد و مهم ترین آسیب دین صوری و سنتی را که عبارت از درگیری اش با سنت های کهنه و نا کارآمد است توضیح می دهد.

                               ************************
1."پائولو کوئلیو"
از کتاب: “پدران، فرزندان، نوه ها”
 

No comments:

Post a Comment