Thursday, September 20, 2012

قطب ، پیر است و راهدان.هر کسی باید پیرو پیری باشد!


مولانا راه سلوک به سوی حضرت حقّ - جلّ و علا - را راهی رهزن خیز و پر آفت و خطر می داند که باید به مدد راهدان و راه شناسی به نام پیر از آن عبور کرد تا سالک اسیر غولان و رهزنان نشود و از راه باز نماند.او معتقد است که پیر ، از سنّ و عمر زیاد پیر نشده است بلکه او بخت جوانی است که پیر از حقّ است.یعنی چون او فانی در خدا است و خدا هم همیشه و از ازل بوده
از این رو او پیر خوانده می شود.وگرنه ممکن است که قطب و پیر از نظر سنّی جوان باشد و در عین حال پیر طریقت باشد.مولوی معتقد است بدون پیر نمی توان به مقصد رسید.او می گوید پیر مانند شراب کهنه است.همانطور که شراب کهنه قوی است پیر هم در مست کردن سالکان کوی دوست قوی و بی مانند است.او می گوید وقتی پیر را بگزینی خواهی فهمید که او خود راه و عین راه است.بنابراین پیشنهاد می کند که کسانی که قصد سلوک الی الله و سفر به سوی خدا را دارند پیری برای خود بگزینند :



ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر

یک دو کاغذ ، بر فزا در وصف پیر

بر نویس احوال پیر راهدان

پیر را بگزین و عین راه دان

پیر ، تابستان و خلقان تیر ماه

خلق مانند شب اند و پیر ، ماه

کرده ام بخت جوان را نام ، پیر

کو ز حق ، پیر است نه از ایّام ، پیر

او چنان پیر است ، کِش(1) آغاز نیست

با چنان درّ یتیم ، انباز نیست

خود قوی تر می شود خٌمر کهن

خاصه آن خمری که باشد من لدن

پیر را بگزین که بی پیر این سفر

هست بس پر آفت و خوف و خطر

آن رهی که بارها تو رفته ای

بی قلاووز(2) اندر آن آشفته ای

پس رهی را که ندیدستی تو هیچ

هین مرو تنها ، ز رهبر سر مپیچ

گر نباشد سایه او بر تو گول

پس تو را سر گشته دارد بانگ غول

غولت از ره افکند اندر گزند

از تو داهی تر در این ره بس بدند

از نبی بشنو ضلال رهروان

که چه شان کرد آن بلیس(3) بد روان

صد هزاران ساله راه از جاده دور

بردشان و کردشان ادبیر(4) و عور

استخوان هاشان ببین و مویشان

عبرتی گیر و مران خر سویشان

(مثنوی معنوی/دفتر اول/در صفت پیر و مطاعوت وی/با حذف ابیاتی)


*****************

1.که او را

2.راهبر ، راهنما

3.ابلیس

4.بدبخت

No comments:

Post a Comment