Wednesday, August 22, 2012

دریای هو یا علی


       دریای هو یا علی
         شرحی در بارۀ «هو121» و راز گشایی از گوشه ای
                         از معانی اعجاب آور آن

                                                                        علیرضا عرب

حروف ابجد ، عبارت از همان حروف الفبای زبان عربی هستند که هر حرف معادل یک عدد است.مثلا حرف «الف» معادل عدد یک ، حرف «ب» معادل عدد دو ، حرف «ج» معادل عدد سه ، حرف « د » معادل عدد چهار و.... است. به همین روش ، حرف «ه» معادل عدد پنج و حرف «و» معادل عدد شش است که بر این اساس ، ضمیر مقدس «هو» معادل عدد 11 می شود. همچنین حرف «ی» معادل عدد ده ، حرف «ع» معادل عدد هفتاد و حرف «ل» معادل عدد سی است که بر این اساس ، عبارت مقدس «یا علی» هم معادل عدد 121 می شود. حروف ابجد ویژگی های شگفت آوری دارند و بر رموز زیادی دلالت می کنند. برای شناخت این حروف می توان به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده اند مراجعه کرد. آنچه ما در این نوشتار در پی تبیین آن هستیم ، بیان گوشه ای از اسرار عبارت مقدس «هو یا علی» یا همان «هو121» است که نشانه و نمادی برای سلسلۀ نعمت اللهی گنابادی است.
همانطور که اشاره کردیم «هو» معادل عدد 11 و «یا علی» معادل عدد 121 است. اگربه صفحۀ یک ساعت نگاه کنیداین دوعدد را درراستای هم از چپ به راست همچون حقیقتی بر تارک زمان به شکل اعداد یازده و دوازده و یک ، در بالای صفحۀ ساعت مشاهده می کنید.حضور این اعداد – که معادل عبارت هو یا علی هستند – در بالای صفحۀ ساعت می تواند نماد و نمایانگر تداوم حقایق معنوی عالم در امتداد تاریخ معنوی عالم و تجلی این حقایق در سلسلۀ جلیلۀ نعمت اللهی گنابادی و نماد و نمایانگر حقانیت این سلسله باشد.
همچنین ازاعداد11تا1 که محدودۀ زمانی«هو یا علی»یاهمان «هو121»است محدودۀ زمانیی است که اهل بیت(ع) به آن توجه تمام داشته اند.حضرت صادق(ع) فرموده اند :
«به هنگام شب ساعتی وجود دارد که هیچ بندۀ تسلیم حق شده ای با آن هماهنگ نمی شود و در آن ساعت به نماز نمی ایستد و خدای عز و جلّ را نمی خواند مگر آنکه خداوند در هر شبی دعای او را مستجاب می کند.(راوی می گوید) گفتم : خداوند ، شایسته ات بدارد آن ساعت چه وقتی از شب است؟ فرمود : وقتی که شب از نیمه می گذرد ، یک ششم اول از نیمۀ دوم شب.»(1) محاسبۀ این ساعت در طول شب های سال نشان می دهد که گر چه وقت نیمۀ شب به خاطر تغییر فصول و تغییر ساعت های غروب و طلوع آفتاب در طول سال متغیر است اما در هر حال ، این ساعت در محدودۀ زمانی میان 11 شب تا 1 بامداد قرار می گیرد که همان محدودۀ زمانی «هو یا علی» یا «هو121» است. مثلا اینک که بیستم بهمن ماه یکهزار و سیصد و نود است نیمه شب شرعی ساعت 23:35 دقیقه و اذان صبح ساعت 5:45 دقیقه است و این فاصلۀ زمانی در مجموع شش ساعت و ده دقیقه می شود که یک ششم آن یک ساعت و تقریبا دو دقیقه خواهد بود. بنا براین ، یک ششم اول از نیمۀ دوم شب در این شب از ساعت 11:35 دقیقۀ شب تا 00:35 دقیقۀ بامداد خواهد بود که در آن محدودۀ مقدس قرار می گیرد.پس آن ساعتی که بنا به فرمایش حضرت صادق آنچنان مقدس است که دعای هر بندۀ تسلیم حق شده ای درآن مستجاب می شود ساعتی است که در محدودۀ زمانی «هو یا علی» و «هو 121» قرار دارد.
همچنین خواب قیلوله که در روایات رسیده از اهل بیت(ع) به آن توجه زیادی نشان داده شده و فواید فراوانی برای آن بر شمرده شده است هم در این محدودۀ زمانی قرار دارد.زیرا اذان ظهر در طول سال از کمی پیش از ساعت دوازده تا کمی پس از آن در نوسان است. نظرات متفاوتی در زمینۀ زمان خواب قیلوله بیان شده است که مشهورترین آن ها بدینگونه است که یکی از آن ها زمان آن را از یک ساعت پیش از اذان ظهر می شناساند و دیگری زمان آن را از پس از اقامۀ فریضۀ ظهر تا یک ساعت پس از آن می داند که در هر حال زمان این خواب درمحدودۀ زمانی«هو یا علی»و«هو121»قرارمی گیرد. اینک به گوشه ای از روایات رسیده از اهل بیت(ع) که به تشریح فواید مادی و معنوی خواب قیلوله اشاره کرده اند می پردازیم تا تقدس و رمزآلود بودن این محدودۀ زمانی مقدس بیشتر نمایان شود:
امام صادق(ع) فرموده اند : « مردی بادیه نشین نزد پیامبر آمد و گفت : ای رسولخدا من مردی با حافظۀ قوی بودم و اکنون فراموشکار شده ام. پیامبر به او گفت : شاید پیش از این به خواب قیلوله عادت داشته ای و آن را ترک  کرده ای؟ بادیه نشین گفت : آری ، همین طور است. پیامبر به او گفت : به عادت پیشین خویش بازگرد و خواب قیلوله کن. انشاء الله حافظه ات باز      می گردد.»(2)
رسولخدا(ص) فرمود : «با خوردن سحری ، یکدیگر را بر روزه گرفتن در روز و با خواب قیلوله ، یکدیگر را بر عبادت شبانه و شب زنده داری یاری رسانید.»(3)
امام کاظم فرمود : « در وقت خواب قیلوله بخوابید که خداوند در این خواب به روزه دار غذا می خوراند و نوشیدنی می نوشاند.»(4)
در روایتی هم آمده است : «خواب قیلوله کنید که شیطان (یا شیاطین) را به این خواب راهی نیست.»(5)
و امام باقر هم فرموده اند : «خواب اول روز موجب ضعف عقل ، و خواب قیلوله و نیمروزی نعمت است.»(6)
از مجموع این روایت های شریف دانسته می شود که خواب قیلوله موجب تقویت عقل وحافظه،ایجاد آمادگی برای سلوک وبندگی در سحرها و بهره مندی از طعام ها و شراب های بهشتی در طول زمان خواب می شود. شیطان یا شیاطین را هم به ساحت این خواب راهی نیست. تمامی این فواید به ویژه عدم حضور شیطان ها در این خواب به محدودۀ زمانی یازده تا سیزده ؛ یعنی محدودۀ زمانی «هو یا علی» و «هو 121» تعلق دارد. این خود می تواند نمادی ازسلامت وصحّت سلوک درسلسله ای باشد که خدای تعالی«هویا علی» یا همان «هو 121» را به عنوان نماد و نشانۀ آن در نظر گرفته است. چیزی که صحت استدلال ما مبنی بر صحت و سلامت سلوک در سلسلۀ نعمت اللهی گنابادی و عدم دستبرد ابلیس و شیطان ها به سالکان آن و تطابق معنایی فواید خواب قیلوله به ویژه عدم دسترسی شیطان ها به ساحت آن را با نماد این سلسله یعنی «هو 121» ثابت می کند این است که سلوک در این سلسله زیر نظر و تحت ولایت قطب وقت و بزرگ زمان در عصر غیبت انجام می شود که به دلیل دارا بودن مقام فناء ذاتی فی الله ، صاحب مقام خلوص ذاتی بوده و از مخلصین (به فتح لام) است(7) و ابلیس و شیطان ها توان نفوذ به وجود مقدس او و منحرف کردن او و مریدانش را که زیر چتر نورانی وجود او سلوک   می کنند ندارند. زیرا به بیان قرآن کریم ، ابلیس خود اعتراف کرده است که راهی به دامان و ساحت قدسی مخلصین ندارد : « ....و لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین. قال هذا صراط علیّ مستقیم»(8) و : «قال فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین»(9)
در این آیات ، ضمن آنکه ابلیس به روشنی اعتراف کرده است که توان در افتادن با مخلصین و گمراه کردن آنان را ندارد ، خداوند صراط مستقیمی را که به ما دستور داده تا روزی حداقل ده بار در نمازهایمان هدایت به آن را از حضرت او درخواست کنیم به روشنی هر چه تمام تر تبیین فرموده است : مخلصین یا همان بندگان مخلص(به فتح لام) خدا ، صراط مستقیم به سوی او هستند. اسم اشارۀ «هذا» که در زبان عربی برای اشاره به مفرد نزدیک به کار می رود ، هم به این نکته اشاره می کند که در هر عصری یک تن از این بندگان مخلص وجود دارند که صراط مستقیم به سوی خدا هستند و دست ابلیس از دامان بلندشان کوتاه است و هم به این نکته اشاره دارد که این بندۀ مخلص ، در هر عصری ، مقرّب ترین بندگان نزد او است.
برای اینکه از موضوع مورد بحث نوشتار خود خارج نشویم تنها به این نکتۀ باقیمانده و مهم ، به صورت مختصر ، اشاره می کنیم که بر خلاف باور متولیان قرائت سنتی از دین که دارایی این مقام را فقط ویژۀ اهل بیت(ع) و برخی از پیامبران می دانند ، دلایل قرآنی و عقلی و نقلی فراوانی در دست داریم که بطلان این رأی ناصواب را تایید ، و ثابت می کنند همگان می توانند به این مقام منیع بار یابند و این مقام ، به صورت انحصاری ، در اختیار اهل بیت و پیامبران – که درود خداوند بر همۀ آنان باد- نیست.(10) در اینجا تنها به بیان یک دلیل قرآنی بسنده می کنیم. خداوند دلیل نزول قرآن را اینگونه تبیین می کند که اگر این قرآن را نازل نمی کردیم مشرکان چنین استدلال    می کردند که اگر یکی از کتاب های آسمانی پیشینیان را در اختیار داشتیم ، ما هم به مقام مخلصین بار می یافتیم : «و ان کانوا لیقولون لو انّ عندنا ذکرا من الاوّلین لکنّا عباد الله المخلصین»(11)
خداوند نظر خود را به روشنی هر چه تمام تر در این آیات بیان می کند که همگان حتا مشرکان عصر رسولخدا(ص) هم می توانند و می توانسته اند به این جایگاه بلند و بلندترین جایگاه که اوج کمال انسانی است بار یابند. اگر در این دسته از آیات دقت کنیم می بینیم خود ابلیس هم با بیان : «الّا عبادک منهم المخلصین» نشان می دهد که می دانسته است همگان می توانند به این مقام دست یابند و می دانسته در هر عصری حداقل یک تن از این بندگان خاص وجود خواهد داشت. زیرا ابلیس به صورت دایمی به اغواء و گمراه کردن بندگان خدا اشتغال دارد. پس در هر عصری هم باید بندۀ مخلصی وجود داشته باشد که او توان فریب وی را نداشته باشد و خداجویان صادق نیز زیر چتر حمایت ولایت او به سلوک بپردازند. در غیر این صورت لازم می آید کتاب الهی اشتباه کرده باشد در حالی که اشتباه از ساحت قدسی قرآن به دور است.       بنا براین ، اختصاص این مقام به تعداد خاصی از اولیا – آنگونه که قرائت سنتی از دین در پی اثبات ناصواب آن است – ریشۀ قرآنی ندارد. پس مانعی قرآنی بر سر راه اعتقاد درست صوفیه مبنی بر اینکه اقطاب آنان با رسیدن به مقام فناء ذاتی فی الله به مقام مخلصین بار می یابند وجود ندارد.
صوفیه با الهام صحیح از قرآن و مکتب اهل بیت(ع) و تجربه های شخصی خود در حوزۀ الهامات الهی مبتنی بر معرفت نفس ، اقدام به رمزگشایی از برخی از اسرار موجود در عالم کرده اند. یکی از این اسرار ، مسئلۀ وجود قوس های نزولی و صعودی در عالم است. به این شکل که صوفیه ، نظام هستی را به مثابه یک دایره در نظر گرفته اند(12) که از دو نیمدایرۀ قوس نزولی و قوس صعودی تشکیل می شود. با این تبیین که روح آدمی پس از آفرینش و پیش از تعلق به بدن جسمانی در باغ قدس ملکوت الهی حضور داشته است : «و نفخت فیه من روحی»(13) ، «و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»(14) و در مسیر هبوط به دنیا و تعلق به تن جسمانی از حجاب های نورانی و ظلمانی فراوانی در قوس نزولی عبور کرده و محجوب به آن ها شده است: «ثم رددناه اسفل سافلین»(15) به همین جهت اگر آدمی می خواهد به موطن اصلی خویش باز گردد باید دست به سلوک در مسیر قوس صعودی بزند و از حجاب های ظلمانی که مانع تابش نور یا انوار الهی به قلب او می شوند عبور کرده و با ورود به عالم نور ، مراتب و عوالم مختلف نوری را که در یک راستای طولی قرار دارند و از آن ها به دلیل آنکه مانع تابش نور خالص و کامل الهی به قلب سالک  می شوند با  تعبیر حجاب های نوری یا نورانی یاد می کنند پشت سر بگذارد و با ورود به موطن اصلی ، صاحب نور مطلق و فناء مطلق فی ذات الله شود. مسئلۀ طرح ظلمات و حجاب های ظلمانی و لزوم عبور از آن ها در مسیر قوس صعودی و ورود به عالم نور یا عوالم نوری که در بعضی از آیات مطرح شده است ، وجود حجاب های ظلمانی و نورانی را در مسیر قوس نزولی ثابت می کند : «الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»(16) چگونگی این بازگشت نیز در قرآن طرح شده و ایمان و عمل صالح مبتنی بر آن را زیر نظر و تحت ولایت ولیّ زنده و حاضر در جامعه ، بال های پرواز به موطن اصلی دانسته است : «الّا الّذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون»(17) و : «هو الّذی ینزّل علی عبده آیات بیّنات لیخرجکم من الظّلمات الی النّور»(18) و : «کتاب انزلناه الیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور باذن ربهم»(19) و : «و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الی النّور»(20)
اینک با توجه به آنچه مطرح شد اگر اعداد یکی که در عدد 121 در دو طرف عدد 2 واقع شده اند کمی به طرف بیرون انحنا داده شوند دو نیمدایره درست می شود که به مثابه دو قوس نزولی و صعودی در دایرۀ نظام هستی می شوند. یکی از آن ها نماد نزول از عالم وحدت به عالم کثرت ، و دیگری نماد صعود و بازگشت از عالم کثرت به عالم وحدت است.عدد دو هم نماد عالم کثرت و قرار گرفتن آدمی در عالم کثرت است. و این ها در مجموع  نمایندگی معارفی را که به اختصار در بارۀ دایرۀ نظام هستی و قوس هایش مطرح کردیم بر دوش می گیرند. آیاتی را که مربوط به آفرینش و هبوط انسان به دنیا هستند می توان بر روی نیمدایرۀ قوس نزول ،و آیاتی که لزوم عبورازحجاب های ظلمانی و نورانی و بازگشت به موطن اصلی که مملکت فناء فی الله است رامطرح می کنند می توان بر نیمدایرۀ قوس صعود نوشت.
تا به حال کسی مدعی نشده است که می توان یک ترجمۀ عددی از برخی از آیات قرآن ارایه داد. یعنی ترجمه ای که بتوان در آن  به مدد اعداد ، معانی کتاب الهی را به قوّۀ ادراک منتقل و درکی از معانی برخی از آیات به دست آورد. اما اگر به تطابق بعضی ازآیات شریفۀ قرآن باعدد 121 پرداخته شود ، به شکل اعجاب آوری دیده می شود که می توان آن آیات را بر عدد مزبور منطبق کرد و یک ترجمۀ عددی از قرآن به دست آورد. ما در اینجا تنها به ارایۀ ترجمۀ عددی از دو آیۀ قرآن می پردازیم. آیۀ شریفۀ : «انّا لله و انّا الیه راجعون»(21) را در نظر می گیریم. همانطور که پیش از این گفتیم اعداد یک در عدد 121 نماد عالم وحدت و توحید ، و عدد دو نماد عالم کثرت است. اگر «الله» را زیر یکی از اعداد یک و «الیه راجعون» را زیر دیگر عدد یک و هر دو «انّا» را زیر عدد دو بنویسیم یک ترجمۀ عددی از این آیۀ شریفه به دست می آید. «الله» در «لله» و ضمیر مفرد «ه» در «الیه راجعون» نشانۀ عالم وحدت و توحید و منطبق بر اعداد یک هستند. حرف «لام» هم در «لله» که در معنای حرف «من» به معنای «از» به کار رفته است بیانگر نزول روح آدمی در قوس نزولی ، و حرف «الی» به معنای «به سوی» در عبارت «الیه راجعون» نیز بیانگر صعود و بازگشت وی به موطن اصلی خود که مملکت فناء فی الله است در قوس صعودی است. «انّا» هم که ضمیر متکلم مع الغیر است و معنای جمع دارد نماد و نشانۀ عالم کثرت و منطبق بر عدد دو است.
اینک آیۀ شریفۀ : «هو الاوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن»(22) را در نظر می گیریم. باز به همان ترتیب ، «هو الاوّل» بر یکی از اعداد یک ، و «(هو) الآخر» بر دیگری منطبق است و هر دو نماد عالم وحدت و توحید هستند. «والظّاهر و الباطن» هم که دو واژه و دو مفهوم هستند و در زبان عربی مثنّی محسوب می شوند منطبق بر عدد دو و نماد و بیانگر عالم کثرت هستند.
یکی دیگر از شگفتی های عبارت مقدس «هو یا علی» و «هو 121» این است که هو در یا علی و 11 در 121 منطوی و پنهان است که حاکی از مقام فناء ذاتی علی در حضرت الله است. به این ترتیب که اگر عدد 2 در عدد 121 با یک رنگ دیگر نوشته شود دیده می شود که عدد 11 در این عدد منطوی و پنهان است. یعنی این عدد هم عدد 121 است که به معنای یا علی و نماد توسل سالکان طریقت به ساحت مقدس مقام ولایت مطلقه است و هم عدد 11 را در دل خود پنهان دارد که به معنای «هو» و اشاره به مقام هویت غیبیه و عنقاء ذات الهی و اشاره به مقام فناء ذاتی فی الله است که هدف غایی و نهایی سالکان طریقت از سلوک الی الله است.

                         -----------------------------------  

1.اصول کافی ، ج2 ، ص 478 : «ان فی اللیل لساعة ما یوافقها عبد مسلم ثم یصلّی و یدعوا الله عزّ و جلّ فیها الّا استجاب له فی کلّ لیلة. قلت : اصلحک الله و ایّ ساعة هی فی اللیل ؟ قال : اذا مضی نصف اللیل و هی السدس الاوّل من اوّل النّصف.»
2.بحار الانوار ، مجلسی دوم ، ج 2 ، ص 185 : «انّ اعرابیّا اتی النّبیّ فقال یا رسول الله : انّی رجلا ذکورا فصرت نسیّا. فقال له النبیّ : لعلّک اعتدت القائلة فترکها. فقال : اجل. فقال له النبیّ : فعد یرجع الیک حفظک انشاء الله.»
3.من لا یحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 87 : «تعاونوا باکل السّحور علی صیام النّهار و بالنّوم عند القیلولة علی قیام اللّیل.»
4.کافی ، ج 4 ، ص 65 : «اقیلوا ، فانّ الله یطعم الصّائم و یسقیه فی منامه.»
5.وسایل الشّیعة ، ج 6 ، ص 500: «اقیلوا، فانّ الشّیطان (الشّیاطین) لا یقیل.»
6.همان ، ص 503 : «النّوم اوّل النّهار خرق ، و القائلة نعمة....»
7.برای کسب اطلاعات بیشتر در بارۀ مخلصین ، به نوشتار: «سجدۀ نور به نور» و نیز نوشتار: «آدم وقت» از اینجانب مراجعه شود.
8.حجر/39-41 : «....و قطعا همۀ آن ها را گمراه می کنم. مگر بندگانی از میان آن ها که از مخلصین باشند.»
9.ص/82-83 : «گفت : به عزتت سوگند که همۀ آن ها را گمراه می کنم. مگر بندگانی از میان آن ها که از مخلصین باشند.»
10.برای فهم و دریافت بهتر مفهوم واقعی اهل بیت پیامبر(ص) و دلایل مورد اشاره ، به مقالۀ « آدم وقت » از اینجانب مراجعه شود.
11.صافّات/167-169 : « و تا آن ها نگویند اگر یکی از کتاب های پیشینیان نزد ما بود ما هم حتما از بندگان مخلص خدا می شدیم.»
12.تئوری ها و نظریه های فیزیک جدید هم درستی نظر صوفیه مبنی بر دایره شکل بودن عالم هستی را تایید می کند.
13.ص/72 : «و از روح خویش در او دمیدم.»
14.تین/4 : «و قطعا انسان را به بهترین شکل ممکن آفریدیم.»
15.همان/5 : «سپس او را به پست ترین عالم فرستادیم.»
16. بقره/257 : «خدا ولیّ مومنان است و آن ها را از ظلمات به نور عبور می دهد.»
17.تین/6 : «مگر آنانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند. اینان پاداشی بی حساب دارند.»
18.حدید/9 : « او همان کسی است که آیاتی روشنگر بر بنده اش نازل می کند برای آنکه شما را از ظلمات به نور عبور دهد.»
19.ابراهیم/1 : «این کتابی است که بر تو نازل کرده ایم تا مردم را از ظلمات به نور عبور بدهی.»
20.همان/5 : «و قطعا موسی را با آیات و نشانه های خود فرستادیم (و گفتیم) مردم قومت را از ظلمات به نور عبور بده.»
21.بقره/156 : «ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم.»
22.حدید/3 : «او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است.»

No comments:

Post a Comment