Tuesday, April 10, 2012

کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متاخر شیعه»(7) - علیرضا عرب

[1]. رعد / 7: جز این نیست که تو فقط یک بیم‏دهنده‏اى. درحالى‏که هر عصرى هدایت‏کننده خود را خواهد داشت.

[2]. مثنوى معنوى، تصحیح نیکلسون، دفتر اوّل، ابیات 691 ـ 693.
[3]. چهل حدیث، ص 436.

[4]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 148.

[5]. شرح دعاى سحر، صص 321 ـ 322.
[6]. چهل حدیث، ص 291.

[7]. همان، ص 342.

[8]. آداب الصلوة، ص 197.

[9]. همان، ص 252.

[10]. همان، ص 229.

[11]. همان، صص 284 ـ 285.

[12]. همان، صص 321 ـ 322.

[13]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص 310 ـ 311.

[14]. همان، ص 253.

[15]. سرّ الصلوة، صص 5 ـ 6.

[16]. همان، ص بیست و هشت.

[17]. آداب الصلوة، ص 58.

[18]. قصص / 56 : (اى محمّد، این گونه نیست) که تو هرکه را که دلت بخواهد (بتوانى) هدایت کنى.

[19]. فاطر / 22: اى محمّد! تو نمى‏توانى (دلْ) مردگان را شنوا سازى.

[20]. نور / 40: کسى که خدا براى او نورى قرار نداده است نورى ندارد.

[21]. آداب الصلوة، صص 166 ـ 168، با تلخیص.

[22]. مصباح الهدایة، مقدّمه تفصیلى استاد آشتیانى، ص 59.

[23]. همان، ص 22.

[24]. آداب الصلوة، ص 207.

[25]. تقریرات فلسفه امام‏خمینى، ج / 3، ص 499.

[26]. همان، ص 329.

[27]. حسن‏زاده آملى، حسن استاد. انسان در عرف عرفان، ص 18.
[28]. شورى / 51: خدا با هیچ انسانى جز از طریق وحى، یا از پس پرده، سخن نمى‏گوید. یا فرشته‏اى مى‏فرستد تا به فرمان او ــ هرچه مى‏خواهد ــ وحى نماید که او بلندمرتبه و حکیم است.

[29]. انسان در عرف عرفان، صص 13 ـ 14، با تلخیص.
[30]. چهل حدیث، ص 437.

[31]. نور / 40: و کسى که خدا براى او نورى قرار نداده است، نورى ندارد.

[32]. پیش از این بیان شد که منظور امام خمینى از "هادیان طرق معرفت" و ترکیبات مشابه، بزرگان طریقت تصوّف و عرفانند.

[33]. آداب الصلوة، ص 135.

[34]. هود / 56: هیچ جنبنده‏اى نیست مگر آنکه زمام اختیارش در دست اوست.

[35]. آداب الصلوة، ص 136.

[36]. همان، ص 225.

[37]. همان، ص 58.

[38]. و بازگشت خلق به سوى شما، و حساب آنها بر شماست.

[39]. همان، ص 263.

[40]. خدا صاحب اختیار و دوست کسانى است که ایمان آورده‏اند. آنها را از تاریکى‏ها حجاب‏هاى ظلمانى درآورده و به عالم نور وارد مى‏سازد.

[41]. فصّلت / 6 : اى محمّد! بگو من انسانى به مانند شما هستم که به من وحى مى‏شود.

[42]. آداب الصّلوة، ص 342.

[43]. همان، ص 352.

[44]. مصباح الهدایة، ص 88 .

[45]. ترجمه و پرانتزها از ما است.

[46]. همان، ص 35.

[47]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص 386 ـ 388.

[48]. پیش از این ــ در فصل دوم ــ دیدیم که منظور ایشان از "اولیا"، بزرگان عرفان و تصوّف‏اند.

[49]. تفسیر سوره حمد، امام خمینى، صص 250 ـ 249. به نقل از بیانات امام‏خمینى در تاریخ
7/12/59 ـ صحیفه نور، ج / 14، ص 103.

[50]. شیعه، مذاکرات هانرى کربن و علاّمه طباطبایى، صص 247 ـ 248.

[51]. همان، صص 252 ـ 253.

[52]. تفسیر سوره حمد، امام خمینى، صص 187 ـ 188.

[53]. سوره انعام، آیه 75: و این‏چنین ملکوت آسمان‏ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم....

[54]. تفسیر سوره حمد، ص 193.

[55]. همان، ص 188.

[56]. منظور، عارف به عرفان نظرى است.

[57]. تقریرات فلسفه امام خمینى، ج / 2، شرح منظومه الهیات،ص 156، با تلخیص.

[58]. چهل حدیث، صص 646 ـ 647.

[59]. آداب الصلوة، ص 267.

[60]. چهل حدیث، ص 257.

[61]. تفسیر سوره حمد، ص 193.

[62]. خوشا به حال آنان و باز خوشا به حال آنان و بهره‏مندى از نعمت‏ها، گواراى
بهره‏مندانش باد.
[63]. سرّ الصلوة، ص 10.

[64]. تفسیر سوره حمد، ص 187.

[65]. همان، ص 185.

[66]. آداب الصلوة، ص 193.

[67]. منظور سالکان طریقت تصوّف و عرفانند.

[68]. تفسیر سوره حمد، ص 186.

[69]. این سالکان طریقت تصوّف و عرفان بوده‏اند که همیشه تکفیر و تقتیل شده‏اند و درعوض هرگز آزارشان به غیر نرسیده است.

[70] و 3. منظور، سالکان طریقت تصوّف و عرفان هستند.

[71]. همان، ص 184.

[72]. نحل / 26: از جایى که نمى‏فهمند.

[73]. آداب الصلوة، صص 154 ـ 155.

[74]. ملاّصدرا. رساله سه اصل، ص 71.

[75]. حسن‏زاده، صادق حجّت‏الاسلام. اسوه سالکان، ص 157.

[76]. عرفان ایران، ش 29 و 30، صص 13 ـ 49.

[77]. نور / 35: خدا هرکس را که بخواهد به نور هدایت مى‏نماید.

[78]. عرفان ایران، ش 29 و 30، صص 23 ـ 24. و نیز: مجالس المؤمنین، 2/3 ـ 2.

[79]. همان، ص 28. و نیز: مجالس المؤمنین، 2/4 ـ 3.

[80]. همان، و نیز: مجالس المؤمنین، 2/27 و 24 ـ 14 و 12 ـ 9.

[81]. همان، صص 28 ـ 29. و نیز: مجالس المؤمنین، 2/5.

[82]. سوخته، هیأت تحریریه مؤسّسه فرهنگى مطالعاتى شمس‏الشموس، ص 86 .

[83]. قاضى، محمّدحسن سیّد. آیت الحق، ج / 1، مقدّمه تفصیلى دکتر حسین غفّارى،
صص 106 ـ 107.

[84]. منظور، منطق الطّیر عطّار نیشابورى است.

[85]. حسینى طهرانى، محمّدحسین علاّمه سیّد. توحید علمى و عینى، صص 46 ـ 47.

[86]. انفال / 45: خداى را بسیار یاد کنید، شاید رستگار شوید.

[87]. رساله سه اصل، ص 16.
[88]. همان، ص 7.

[89]. همان، ص 90.
[90]. بقره / 257: خدا دوست و سرپرست کسانى است که ایمان دارند و آنان را از تاریکى‏ها درآورده و به نور درمى‏آورد.

[91]. رساله سه اصل، ص 91.

[92]. توحید علمى و عینى، ص 13.

[93]. منظور از کاملى، مشایخ کامل طریقت تصوّف و عرفانند.

[94]. سروده علاّمه طباطبایى.
[95]. مطهّرى، مرتضى استاد. جاذبه و دافعه على(ع)، صص 77 ـ 75، با تلخیص.

[96]. براى اطّلاع بیشتر از زندگى و تصوّف وى مى‏توانید به: روضات الجنّات، محمّدباقر
خوانسارى، ج / 2، رساله سیر و سلوک، با مقدّمه و تعلیقات مرحوم علاّمه طهرانى، طرائق الحقائق، محمّدمعصوم شیرازى، ج / 3، صص 199 ـ 200، سایت معارف اسلام و عرفان ایران، ش 27 و 28، مقاله: تصوّف نزد علاّمه طباطبایى، دکتر شهرام پازوکى مراجعه نمایید.

[97]. یکى از طریقه‏هاى تصوّف و عرفان است.

[98]. عرفان ایران، ش 27 و 28، ص 38 به نقل از سایت معارف اسلام، بخش مخطوطات،
صص 349 ـ 356.

[99]. براساس تحقیقات استاد اکبر ثبوت، نام خانوادگى صحیح ایشان، "شعرائى" و از
علماى شیعى و بزرگ معاصر بوده‏اند. وى شاگردانى مبرّز تربیت کرد که از جمله آنها، استاد حسن حسن‏زاده آملى است.

[100]. عرفان ایران، ش 27 و 28، ص 17، نفائس الفنون، ج / 1، مقدّمه، ص 15.

[101]. محبوب‏علیشاه؛ تابنده، على حاج. خورشید تابنده، صص 24 ـ 25.

[102]. همان، ص بیست و چهارم، پاورقى.

[103]. همان، ص 24.

[104]. کسى که از صوفیّه نزد او نام برده شود و آنان را به زبان و دل انکار و رد نکند از ما نیست
و هر که آنها را رد کند مانند این است که با کفّار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است.

[105]. در این زمان دسته‏اى پیدا شده که آنها را صوفیّه مى‏گویند. درباره آنها چه مى‏فرمایید؟
فرمود: آنها دشمنان ما هستند. هرکس به طرف آنها میل کند از آنهاست و با آنها حشر خواهد شد.

[106]. اى ابوذر در آخرالزّمان جمعى پیدا خواهند شد که در تابستان و زمستان، لباس پشم بپوشند و آن را سبب برترى خود بر دیگران دانند. آنانند که فرشتگان آسمان و زمین بر آنها لعنت مى‏فرستند.

[107]. در کتاب بشارت المصطفى لشیعة المرتضى ذکر شده است. یعنى: کسى‏که از همنشینى با خدا خوشحال مى‏شود باید با اهل تصوّف همنشینى کند.

[108]. بر اهل تصوّف و صاحبان خرقه طعن نزنید که اخلاقشان، اخلاق پیغمبران و لباسشان، لباس پیغمبران است.

[109]. تصوّف چهار حرف است: تاء و صاد و واو و فاء. تاء، ترک دنیا و توبه و پرهیزکارى است و صاد، صبر و راستى و صفاى دل است و واو، دوستى و توجّه به ورد و دعا و وفاى به عهد است و فا، تنها بودن از خلق و فقر الى‏اللّه‏ و نیستى و فانى‏شدن از انانیّت است.

[110]. صوفیان کسانى هستند که پیوسته به عبادت خدا مشغول و از دنیا روگردانند.

[111]. اگر بر صوفیّه وقف کند و عارف و پرهیزکار باشد بر کسانى‏که از دنیا اعراض نموده و
به عبادت خدا مشغولند اطلاق مى‏شود و فرود مى‏آید.

[112]. بسا هست که به‏واسطه تعمیم دادن علما در این اوقات، اهل طریقت باطله هم داخل مى‏شود.

[113]. رساله رفع شبهات، صص 54 ـ 60، با تلخیص.

[114]. معصوم شیرازى، محمّد. طرائق الحقائق، ج / 3، ص 257.

[115]. خدایا ظاهرم را به طاعتت و باطنم را به محبّتت و قلبم را به مشاهده‏ات و روحم را به شناختت و سرّم را به استقلال اتّصال به حضرتت نورانى کن، اى صاحب جلال و کرامت!

[116]. رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، با مقدّمه و شرح علاّمه سیّد محمّدحسین
حسینى طهرانى، پاورقى ص 136.

[117]. ما براى رعایت اختصار، متن عربى را حذف و به ترجمه آن اکتفا مى‏کنیم.

[118]. حسینى طهرانى، محمّدحسین علاّمه سیّد. «افرادى از فقهاى اسلام که به علم
حکمت پرداخته‏اند». عرفان ایران، ش 27 و 28، ص 38.

[119]. همان، صص 42 ـ 43.

[120]. شیعه، ص 248.

[121]. در فصل هشتم درباره این روش، مطالبى گفته شده است.

[122]. روح مجرّد، ص 439.

[123]. تشویق السالکین، ص 19.

[124]. منظور، آیت‏اللّه‏ سیّد عبدالکریم کشمیرىره است.

[125]. صداقت، على‏اکبر سیّد. روح و ریحان، صص 116 ـ 117.

[126]. همان، ص 139.

[127]. رعد / 28: آگاه باشید که قلب‏ها با یاد خدا آرام مى‏گیرند.

[128]. آیت الحق، ج / 2، ص 73، با تلخیص.

[129]. خریدارى شده.

[130]. اعراف / 172: گفتند: آرى
[131]. زمر / 53: از رحمت خدا ناامید نشوید!

[132]. فرقان / 28: واى بر من!

[133]. حسینى طهرانى، محمّد علاّمه سیّد. نور ملکوت قرآن، ج / 1، صص 141 ـ 147، با
تلخیص.

[134]. بقره / 257: خدادوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکى‏ها درآورده، و به
نور وارد مى‏سازد.

[135]. نور ملکوت قرآن، ج / 2، صص 24 ـ 25.

[136]. همان، صص 56 ـ 57.

[137]. عرفان ایران، ش 27 و 28، مقاله "افرادى از فقهاى اسلام که به علم حکمت
پرداختـه‏اند."، علاّمه سیّد محمّدحسین حسینى طهرانى، ص 39 و نیز سایت معارف اسلام.

[138]. همان.

[139]. توحید آن است که غیر خدا را فراموش کنى.

[140]. باقرزاده بابلى، عبدالرّحمان. جمال سالکین، ص 162.

[141]. توحید علمى و عینى، ص 200.

[142] و 2. منظور، حاج ملاّ هادى سبزوارى است.

[143]. منظور، مولوى است.

[144]. تقریرات فلسفه امام خمینى، شرح منظومه، ج / 2، ص198.

[145]. جلوه‏هاى رحمانى، نامه عرفانى امام خمینى به حاج سیّد احمد خمینى، ص 23.

[146]. همان، ص 25.

[147]. تقریرات فلسفه امام‏خمینى، ج / 1، صص 284 ـ 285.

[148]. همان، ج 2، ص 204.

[149]. همان، ص 258.

[150]. الفتوحات المکّیّة، ج / 3، ص 483.

[151]. مصباح الأنس، ص 83 .

[152]. شرح فصوص الحکم، صص 16 ـ 18.

[153]. تمهید القواعد، صص 132 ـ 137.

[154]. صورتش صورت انسان و باطنش باطن حیوان است.

[155]. انسان در عرف عرفان، صص 9 ـ 10.
[156]. منظور از ذوق، آن علمى است که شخص عالم از راه وجدان و کشف به‏دست مى‏آورد،
نه آنچه از راه برهان و کسب، یا ایمان و تقلید به‏دست مى‏آید. پس هر یک از آن دو، اگرچه به‏حسب مرتبه خود اعتبار دارند، امّا به‏مرتبه علوم کشفى ملحق نمى‏شوند. زیرا شنیدن کى بود مانند دیدن.

[157]. انسان در عرف عرفان، صص 17 ـ 18.
[158]. روح مجرّد، پاورقى ص 138، با تلخیص.
[159]. منظور از کاملى، مشایخ کامل صوفیّه‏اند.

[160]. مقدادى اصفهانى، على. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، ص 146.

[161]. همان، ص 147.

[162]. همان، ص 153.

[163]. یعنى تصوّف حقّه، به عملى و سنّتى، خارج از شریعت جعفرىع فرمان نمى‏دهد.

[164]. همان، صص 263 ـ 264.

[165]. قصص / 24: پروردگارا، قطعا به آنچه بر من فرو مى‏فرستى، نیازمندم.

[166]. ص / 72: و از روح خویش در او دمیدم.

[167]. احزاب / 21: حتما در رسول‏خدا، براى شما الگوى نیکویى وجود دارد.

[168]. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، ص 264.

[169]. جنّ / 16: و اینکه اگر بر طریقت، استقامت ورزند حتما آنها را از آبى سرشار سیراب
مى‏کنیم.

[170]. به‏دلیل اختصار، متن عربى را نیاورده‏ایم.

[171]. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، صص 264 ـ 265.

[172]. حضرت امام عصرعج.

[173]. منظور اقطاب و مشایخ صوفیه‏اند.

[174]. الکافى، شیخ کلینى، تصحیح على‏اکبر غفّارى، ج / 8 ، ص 11.

[175]. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، صص 265 ـ 266.

[176]. ابوسعید ابوالخیر، از مشایخ و بزرگان طریقت تصوّف و عرفان است.

[177]. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، ص 266.

[178]. الطریحى، فخرالدّین شیخ. مجمع‏البحرین،تصحیح سیّداحمدحسینى، ج/1، ص464.

[179] و 3. پرانتزها از ماست.

[180]. نشان از بى‏نشان‏ها، ج / 1، ص 325.

[181]. سرّ الصلوة، ص 39.

[182]. همان، مقدّمه استاد عبداللّه‏ جوادى آملى، ص هفده.

[183]. چهل حدیث، ص 657.

[184]. همان، ص 445.

[185]. همان، ص 434.

[186]. همان، ص 432.

[187]. همان، ص 241.

[188]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 58.

[189]. همان، صص 43 ـ 44.

[190]. همان، ص 42.

[191]. مصباح الهدایة، ص 40.

[192]. همان، ص 49.

[193]. همان، ص 51.

[194]. همان، ص 19.

[195]. همان، ص 20.

[196]. همان، ص 18.

[197]. همان، ص 65.

[198]. آداب الصلوة، صص 243 ـ 244.

[199]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص 201 ـ 203.

[200]. سرّ الصلوة، ص 75.

[201]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 365.

[202]. همان، ص 169.

[203]. چهل حدیث، ص 333.

[204]. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 415.

[205]. آداب الصلوة، ص 253.

[206] و 3. یعنى مسایل و سخنان صوفیانه و عارفانه.

[207]. تفسیر سوره حمد، ص 193.

[208]. یعنى مسایل و سخنان صوفیانه و عارفانه.

[209]. همان، مقدّمه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ص هجده.

[210]. انکار، از نوع انکار ابلیس. ذاتا از اسم و ذکر حق، تنفّر دارند.

[211]. اعراف / 16: (به‏خاطر آنکه مرا گمراه کردى) قطعا بر سر راه راستت که براى آنها گشوده‏اى مى‏نشینم.

[212]. آداب الصلوة، صص 215 ـ 216.

[213]. همان، ص 266.

[214]. باتوجّه به شعرى که از "اهل عرفان" مزبور نقل مى‏کند و شاعر آن، یکى از اعاظم و مشایخ طریقت به‏نام مولوى است، معلوم مى‏شود منظور مرحوم امام خمینى از اهل عرفان، سالکان طریقت تصوّف و عرفانند.

[215]. تفسیر سوره حمد، صص 180 ـ 182، با تلخیص.

[216]. چهل حدیث، ص 625.

[217]. مصباح الهدایة، ص 15.

No comments:

Post a Comment