Thursday, April 26, 2012

شارب ، پرده ای بر در اسرار(1)


                           شا رب
                  پرده ای بر در اسرار

                                       تحقیقی در روایات مربوط به شارب

                                                                                 علیرضا عرب



یکی از شبهاتی که عالم نمایان از روزگار گذشته تا کنون بر علیه صوفیه رواج داده اند و هنوز هم بر آن اصرار می ورزند مسئله شارب است. درباب شارب بايد بگویيم که اگر چه شارب ، امروزه به غلط به معنای مطلق سبیل ترجمه می شود اما در گذشته و در روزگار رسولخدا(ص) و اهل بیت(ع) به این معنی نبوده است.در آن دوره ها «شارب» به قسمت بلند سبيل گفته مى ‏شده كه بر روی یک یا هر دو لب را می گرفته و چون به هنگام آب خوردن در آب فرو مى‏ رفته، لقب «شارب» (=نوشنده آب) به آن داده بوده‏ اند.در مجمع البحرین ، شارب چنین معنی شده است : «و الشارب : الشعرالّذی یسیل علی الفم ، و الجمع شوارب»(1)«شارب مویی است که روی دهان می آید و جمع آن شوارب است.» ما دراین نوشتاربه بررسى نكاتى دراین زمینه مى ‏پردازيم:
اول آنكه حضرت آقای سلطانعليشاه شهيد در جواب كسى كه از «شارب»پرسيده بوده ، فرموده بوده اند :«دين را به مويى نبسته ‏اند.» كه گرچه عبارت كوتاهى است اما بارمعنايى بالايى دارد. زيرا به معناى لزوم پرهيز از ظاهرگرايى افراطى در زمينه ديندارى است. نه كسى با شارب، لزوما مؤمن مى‏ شود ، و نه بدون آن لزوما كافر.عكس آن هم صادق است. واقعا جاى تأسف است كه در مباحث معرفت شناختى وكلامى مربوط به تصوف ، بحث «شارب»! هميشه از طرف مخالفان تصّوف،داغ است. دوم آنكه بر خلاف آنچه تابه حال از احاديث در اين باب استنباط شده، وبه نظر اين بنده حقير استنباطات اشتباهى بوده،رسول اللّه‏(ص) وائمه هدى(ع)،شارب را تاييد فرموده اند واحاديثى كه برخلاف آن تصريح دارند، قطعا احاديثى هستند كه در حال تقيّه عنوان شده ‏اند.
براى اثبات اين نظريه به چند روايت مشهور وصحيح رجوع مى‏ كنيم:
«...قال :سُئِل ابوعبداللّه‏(ع): ما العلّة التّى من اجلها لايحّل للرجل ان يصلّى وعلى شاربه الحناء؟ قال : لانّه لا يتمكن من القراءة والدعاءِ . »(2)
«شخصى از امام جعفر صادق(ع) پرسید: علّت آنكه براى انسان حلال نيست كه نماز بگزارد در حالى كه حناء بر شارب خويش دارد چیست؟امام(ع) فرمود: براى آن‏كه قادر به قرائت و دعا نخواهد بود.» در اين روايت، اصل وجود شارب، وصحيح بودن آن پذيرفته شده است، و تنهابحث بر سر آن است كه بر آن، حناء گذاشته نشود تا شخص بر قرائت ودعاى در نماز، توانايى وتسلّط داشته باشد.زیراهمانطورکه اشاره کردیم شارب به قسمت بلندسبیل گفته می شود که برروی لب ها می آید و روی آن ها را می گیرد.اشاره امام به همین مسئله است که چون شارب روی لب ها را می گیرد به کمی فضا در میان موهای آن برای درست ادا کردن حروف و کلمات به هنگام نماز و دعا نیاز است و اگر بر آن حنا گذاشته شود با از بین رفتن همه فضاهای میان موها امکان تلفّظ صحیح آن ها از بین می رود.اگر شارب به معنای سبیل بود نه به معنای قسمت بلند آن که روی لب ها را می گیرد هرگز شارع مقدّس حنا گذاشتن بر آن را حرام نمی کرد.زیرا در آن صورت شارب مزاحمتی برای ادای کلمات ایجاد نمی کرد.در ضمن مسئله بسیار مهمی که در این روایت شریف موجوداست این است که نه پرسش کننده ونه امام هیچ اشاره ای به حرام بودن شارب نمی کنند که نشانه این است که شارع مقدس گذاشتن شارب و بلند کردن سبیل را حرام نکرده است.
«قال رسول اللّه‏(ص):لايطولّن احدكم شاربه...»(3) «هيچيك از شما، شارب خويش را دراز و بلند نكند.» كه باز در آن، اصل شارب پذيرفته شده و مورد ايراد نيست،فقط رسول اللّه‏(ص) تذكر مى ‏دهند كه شارب دراز و بلند نشود. اگر غير از اين بود، بايد مى ‏فرمود: كسى سبيل خود را بلند نكند تا تبديل به شارب شود .و يا شارب حرام است، شارب نگذاريد.
روايت ديگرى هست كه اين روايت را توضيح مى‏ دهدو به بحث شارب روشنايى بيشترى مى ‏دهد :«قال رسول اللّه‏(ص):ليأخذ أحدكم من شاربه والشعر الّذى فى أنفِهِ...»(4) «هر یک از شما بايد كمى از شارب وموى بينى خويش را كوتاه كند. »
در روايت فوق،حرف اضافه « مِن» در معناى «تبعيض » (=بعضى،قسمتى، كمى...) بكاررفته است.ودليل ما بر این مطلب آن است كه بلافاصله با حرف عطف «واو» موى بينى را هم به آن مى ‏چسباند. اگر «أخذ» در روايت فوق به معناى كوتاه کردن در مفهوم کامل و مطلق آن بود لازم می آمد که انسان تمام موی داخل بینی خود را هم از بیخ کوتاه کند واين نه شدنى است، ونه موافق با قواعدبهداشت .زيرا موهاى داخل بينى زوايدى را كه به هنگام تنفس وارد بينى مى ‏شوند، جمع مى‏كنند، تا با عمل استحبابى داخل كردن آب به داخل بينى، پيش ازوضو ، آن زوايد خارج شوند وسلامتى انسان را به مخاطره نيندازند .
پس «أخذ» در روايت فوق، به معناى كوتاه كردن كمى و قسمتی از موی داخل بینی است و به این ترتیب معنای قسمت اوّل روایت هم کوتاه کردن کمی از «شارب»است، نه مطلق آن. باز روايت ديگرى هست كه اين مبحث وصحّت استدلال ما را روشن ‏تر مى ‏كند: «روى عن الباقر(ع) انّه قال:مِن أخذ شيئا من شاربه و أظفاره فى كّل يوم جمعة و قال حين يأخذ: بسم اللّه‏ و باللّه‏ و على سنّة محمد و آل محمد(ص) لم تسقط منه قلامة و لا جزازة الاّ كتب له بهاعتق نسمة...»(5) «از امام باقر عليه ‏السلام روايت شده است كه فرمود:هر كسى كه كمى ازشارب وناخن هايش را در روز جمعه كوتاه كند، در حالى كه مى‏ گويد : به نام خداوبه مدد خدا وبر اساس سنت محمد و آل محمد(ص)(كوتاه مى ‏كنم)، هيچ تكه ‏اى از ناخن وشارب وى بر زمين نمى‏ افتد،مگر آنكه اجر آزاد كردن بنده‏ اى براى وى نوشته مى‏ شود....»
اين روايت بر كوتاه كردن كمى از (=شيئا مِن) شارب دلالت و صراحت تمام دارد، و آن را سنت رسول خداوآل پاك او صلوات اللّه‏ عليهم اجمعين معرفى مى‏ کند.يعنى گذاشتن شارب وفقط كوتاه كردن كمى از آن، سنّت خاندان رسالت‏ بوده وهست.
و: «كان(ص)اذا ادهن بَدَء بحاجبيه ثمّ بشاربيه ثّم يُدخله فى انفه و يَشُمُّهُ ثّم يدهن رأسه وكان يدهن حاجبيه من الصُّداع ويدهن شاربيه بدُهن سوى دهن لحيته»(6) «پيغمبر(ص) موقعى كه روغن مالى مى‏ كرد با ابروى خود شروع مى‏ کرد،سپس به شارب ها مى ‏ماليد،بعدا دربينى داخل مى‏ كرد ومى بوييد .سپس سر را روغن مالى مى‏ كرد وابرو را براى جلوگيرى ازسر درد روغن مى‏ ماليد، وروغنى كه به شارب‏ ها مى‏ ماليد غير از روغنى بود كه به ريش خود مى‏ ماليد.»كه در دو موضع بر شارب داشتن رسول اكرم(ص) تأكيد دارد.
روایت بسیار روشنگر دیگری در این رابطه موجود است که اگر ما شارب را به معنای مطلق سبیل هم که فرض کنیم باز هم بلند کردن آن راکه شارب به مفهوم امروزی وصوفیانه آن می شود حلال و بی اشکال می شمارد : «ابو الصباح الکنانی قال : سالت ابا عبدالله(ع) عن الرجل یرید الحجّ أ یأخذ من شعره فی اشهر الحجّ؟فقال : لا ، و لا من لحیته.و لکن یأخذ من شاربه و اظفاره و لیطل ان شآء»(7)«ابو صباح کنانی گفت : از ابو عبدالله در باره مردی که عازم حج است پرسیدم که آیا می تواند در ایام حج موی خود راکوتاه کند؟پس فرمود:نه.ریشش راهم نمی تواند.امامی تواند شارب و ناخن های خود را کوتاه کندو اگر بخواهد بلندبگرداند.»
یعنی همانطور که گفتیم اگر فرض کنیم که شارب به معنای مطلق سبیل است ونه به معنای قسمت بلند سبیل که روی یک یا هردو لب را می گیرد باز هم می بینیم که امام(ع) بلند کردن آن را که تبدیل به شارب در مفهوم امروزی و صوفیانه آن می شود و آقایان علما آن را حرام می دانند، آن هم در ایام عبادتی بزرگ مانند حجّ ، حلال وبدون اشکال می شمارند.اگر دراز کردن سبیل و تبدیل آن به شارب در مفهوم مورد بحث در این نوشتار ، حرام یا حداقل مکروه بود لازم می آمد که نعوذ بالله امام(ع) اجازه انجام کار حرام یا مکروه و ناپسند را داده باشند که می دانیم این چنین نیست.نکته ای که در این روایت شریف جلب توجه می کند و سلاسل حقّه فقر و درویشی از جمله سلسله جلیله نعمت اللهی گنابادی نیزدرراستای آن که روش اهل بیت(ع) بوده است حرکت می کنند این است که امام(ع) شخص را درگذاشتن شارب یا زدن آن آزاد ومخیّرمی گذارد. سلاسل حقّه فقرنیزچنین اند وسالکان طریقت را دراین زمینه آزاد می گذارند.

                   ---------------------------------------
1.مجمع البحرین ، ج 2 ، ص 493
2.الحدائق الناضرة ، ج 7 ، ص 160
3.علل الشرایع ، ج 2 ، ص 519
4.میزان الحکمة ، محمدی ری شهری ، ج 1 ، ص 414
5.المقنعة ، شیخ مفید ، ص 158 – 159
6.وسایل الشیعة ، ج 2 ، ص 158
7.الحدائق الناضرة ، محقّق بحرانی ، ج 15 ، ص6

                                   (ادامه دارد)

No comments:

Post a Comment